کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمجره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زمجرة
لغتنامه دهخدا
زمجرة. [ زَ ج َ رَ ] (ع مص ) غریدن شیر. || (اِ) نی که می نوازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زَماجِر، زَماجیر. (اقرب الموارد). || زن زانیه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج...
-
جستوجو در متن
-
زمجر
لغتنامه دهخدا
زمجر. [ زِ م َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، زماجر. (ناظم الاطباء). رجوع به زمجرة شود.
-
زماجر
لغتنامه دهخدا
زماجر. [ زَ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ زَمجَر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ زمجر و زمجرة. (ناظم الاطباء). زماجیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به همین کلمه ها شود.
-
غذامیر
لغتنامه دهخدا
غذامیر.[ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غَذمَرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کقوله : «رکام و حاد ذوغذامیر صیدح »؛ ای ذوزجرو زمجرة. (اقرب الموارد). رجوع به غَذْمَرَة شود.
-
بانگ
لغتنامه دهخدا
بانگ . (اِ) فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع) (آنندراج ). صوت . آوا. صیحة. (ترجمان القرآن ). صراخ ، هیاهو. صیاح ، نعره . غو. (فرهنگ اسدی ). بان . (فرهنگ اسدی ). نداء. ضاًضاً. ضجه . قبع. صرخ . زمجره . صرخه . صفار. نشده . (منتهی الارب ). خروش . مجازاً در ...
-
حاکم بامر ا
لغتنامه دهخدا
حاکم بامر ا. [ ک ِ ب ِ اَ رِل ْلاه ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن مستکفی باﷲ ابوالربیع سلیمان بن حاکم بامر اﷲ اول ابوالعباس احمدبن ابی علی حسن قبّی بن علی بن ابی بکربن خلیفة مسترشد باﷲبن مستظهر باﷲ عباسی ، مشهور به حاکم دوم . سیوطی گوید: چون حاکم بامر اﷲ ...