کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمان سبز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبز
لغتنامه دهخدا
سبز. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه واقع در 7 هزارگزی خاور میانه و در مسیر شوسه ٔ خلخال به میانه . هوای آن معتدل . دارای 784 تن سکنه است .آب آنجا از چشمه و آب باران تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج ، پنبه ، حبوب و شغل اهالی زراعت...
-
سبز
لغتنامه دهخدا
سبز. [ س َ ] (اِخ ) نام شهر کش است . رجوع به کش و رجوع به فهرست حبیب السیر ج 3 شود.
-
سبز
لغتنامه دهخدا
سبز. [ س َ ] (ص ) پهلوی سپز «بندهش 140»، گیلکی «سبز» ، فریزندی و یرنی و نطنزی «سوز» ، سمنانی و سنگسری «سوز» ، سرخه ای «سوز» ، لاسگردی «سوز» ، شهمیرزادی «سبز» ، اشکاشمی «سبز» ، اورامانی «سئوز» ، کردی «سوز» ، طبری «سوز» ، مازندرانی کنونی «سوز« » واژه ن...
-
سبز
لغتنامه دهخدا
سبز. [ س َ ](اِخ ) نام شهری است در توران در نواحی سمرقند. (غیاث ). قریه ای است 52 کیلومتر در جنوب شرق شین دند مربوطبولایت هرات که بخط 62 درجه و 9 دقیقه و 46 ثانیه ٔ طول البلد شرقی و 33 درجه و 6 دقیقه و 47 ثانیه ٔ عرض البلد شمالی واقع است . (فرهنگ جغر...
-
واژههای مشابه
-
گنبد سبز
لغتنامه دهخدا
گنبد سبز. [ گُم ْ ب َ دِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سبز گنبد. کنایه از آسمان است : که آویخته ست اندرین سبز گنبدمر این تیره گوی درشت کلان را. ناصرخسرو.که آراید چه می گوئی تو هر شب سبز گنبد رابدین نورسته نرگسها و زراندود پیکانها.ناصرخسرو.
-
کلاته سبز
لغتنامه دهخدا
کلاته سبز. [ ک َ ت ِ س َ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه 366 تن . آب آنجا از چشمه ، محصول آن غلات ، بنشن ، سیب زمینی ، و شغل مردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
علف سبز
لغتنامه دهخدا
علف سبز. [ ع َ ل َ ف ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاه تر و تازه . (ناظم الاطباء).
-
طوق سبز
لغتنامه دهخدا
طوق سبز. [ طَ / طُو ق ِس َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خط نودمیده .
-
آب سبز
لغتنامه دهخدا
آب سبز. [ ب ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام بیماریی در چشم ، بسیار شایع که از فشار درونی چشم پدید آید.
-
چادر سبز
لغتنامه دهخدا
چادر سبز. [ دَ / دُ رِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی چادر. چادری برنگ سبز: طاق ،... چادر سبز. (منتهی الارب ). || کنایه است از حجاب شب : صبح صادق پس کاذب چه کند بر تن دهرچادر سبز درد تا زن رسوا بینند.خاقانی .
-
تپه سبز
لغتنامه دهخدا
تپه سبز. [ ت َپ ْ پ َ س َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان میان دربند، بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است که در سی و سه هزارگزی شمال باختری کرمانشاه از طریق سراب خشکه و دو هزارگزی احمدآباد واقع است دشتی سردسیر است و 100 تن سکنه دارد، آب آن از چاه و محصول آنجا غلا...
-
تخت سبز
لغتنامه دهخدا
تخت سبز. [ ت َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایوه در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز است که در پنجاه وهشت گزی خاور ایزه قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 60 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
-
حقه ٔ سبز
لغتنامه دهخدا
حقه ٔ سبز. [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ی ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ). حقه ٔ مینا.
-
دریای سبز
لغتنامه دهخدا
دریای سبز. [ دَرْ ی ِ س َ ] (اِ مرکب ) دریای اخضر. بحر اخضر. || کنایه از آسمان : گرچه دریای سبز پرگهر است چون ثناگوی او توانگر نیست . عنصری .|| اللجة الخضراء؛ که شیخ اشراق آن را ذکر کرده و از آن عالم محسوسات خواسته است . رجوع به حکمت اشراق ، هنری کرب...