کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زلیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زلیم
لغتنامه دهخدا
زلیم . [ زَ ] (ع ص ) تیر نیک تراش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیر نیک تراشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظَ ] (اِخ ) (الَ ...) آخرالنهر . نام ستاره ای از قدر اول بیرون صورت نهر .
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظَ ] (اِخ ) مولی عبداﷲبن سعد. تابعی است .
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظَ ] (اِخ ) وادیی است در نجد : من دیار کأنهن رسوم لسلیمی برامة فتریم اقفر الخِب ُّ من منازل اسما -ءَ فجنبا مقلص فظلیم .ابودؤاد الایادی (از معجم البلدان ).
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظَ ] (ع اِ) شترمرغ نر. اشترمرغ . نعام . نعامه . مرغ آتش خوار. رفراف . ابوالبیض . ابوالصحاری . ابوثلثین . ج ، ظِلمان ، ظُلمان ، اَظلِمة. (ذیل اقرب الموارد) : کامران باش و می لعل خور و دشمن راگو همی خور شب و روز آتش سوزان چو ظلیم . فرخی .هرکه ...
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظَ ] (ع ص ) مظلوم . ستمدیده .
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظِل ْ لی ] (ع ص ) بسیارستم .ظلوم . ظلاّم . رجل ظلیم ؛ کثیرالظلم . (مهذب الاسماء).
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظُ ل َ ] (اِخ ) ابن حطیط. محدث است .
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظُ ل َ ] (اِخ ) ابن حنظلةبن مالک بن مرةبن مالک بن زیدمناةبن تمیم ، و ظلیم لقب اوست . (تاج العروس ). || یکی از بطنهای براجم و از ایشان است حکم بن عبداﷲبن عدن بن ظلیم شاعر.
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظُ ل َ ] (اِخ ) جایگاهی است در یمن و ذوظلیم از ملوک حِمْیَر منسوب بدانجاست .
-
جستوجو در متن
-
ساری
لغتنامه دهخدا
ساری . (اِخ ) (شهرستان ...) در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده : یکی از شهرستانهای مازندران (استان دوم کشور) و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر است : حدود - از طرف شمال به دریای مازندران ، از جنوب به سلسله ٔ جبال البرز (مقسم المیاه بین این شهرستان و شهرستانهای ...