کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زلالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زلالة
لغتنامه دهخدا
زلالة. [ زَل ْ لا ل َ ] (اِخ ) عقبه ای است به تهامة. (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
-
واژههای همآوا
-
ظلالة
لغتنامه دهخدا
ظلالة. [ ظَ ل َ ] (ع اِ) ابر که سایه ٔ آن را بر زمین بینی ، یا ابر که تنهانماید. || کالبد. || دامت ظلالةالظل بالکسر و ظُلّتُه بالضّم ؛ أی ما یستظل به من شجر أو حجر أو غیر ذلک ؛ پاینده باد آنچه در سایه ٔ آن زیستن توان . || ظلة. رجوع به ظل شود.
-
ذلالت
لغتنامه دهخدا
ذلالت . [ ذَ / ذُ ل َ ] (ع مص ) خوار شدن . ذلیل گردیدن . ذُل ّ. ذلت . مذلت .
-
ضلالت
لغتنامه دهخدا
ضلالت . [ ض َ ل َ ](ع مص ) گمراه شدن . بیراه شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || (اِمص ) ضد هدایت است چنانکه اِضلال ضد اهتداء می باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). صاحب تعریفات گوید: هی فقدان ما یوصل الی المطلوب و قیل هی سلوک طریق لایوصل الی المطلوب . گمراه...
-
جستوجو در متن
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن موسی بن منصوربن عبدالعزیزبن وهب بن هبان بن سواربن عبداﷲبن رفیعبن ربیعةبن هبان السلمی السنجاری الفقیه الشافعی الشاعر المنعوت بالبهاء و المکنی بابی السعادات . او فقیه و متکلمی در خلاف است لیکن شعر بر او غالب آمد و نی...
-
حجرالبلور
لغتنامه دهخدا
حجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و مشابهة زلاله و اصل الماء موه لقولهم فی جمع الجمع الذی هو میاه أمواه و منه موهت الشی ٔ اذا...