کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرینه رود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرینه رود
لغتنامه دهخدا
زرینه رود. [ زَرْ ری ن َ / ن ِ ] ((اِخ ) آن را سابقاً «جغتوچای » می نامیدند و قریب 240 هزار گز طول دارد و ازکوههای چهل چشمه و کردستان سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از جلگه ٔ میاندوآب در جنوب دریاچه ٔ ارومیه وارد آن دریاچه می شود و آب آن بر خلاف همه ٔ ...
-
زرینه رود
لغتنامه دهخدا
زرینه رود. [ زَرْ ری ن َ / ن ِ ] (اِخ ) همان زرین رود است : و به در اصفهان بر کنار زرینه رود همه را بیاویخت . (مجمل التواریخ و القصص ص 411). رجوع به همین کتاب ص 482، 511، 525 و زرین رود و زاینده رود شود.
-
واژههای مشابه
-
کانی زرینه
لغتنامه دهخدا
کانی زرینه . [ زَ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 28هزارگزی شمال باختری سقز و 4هزارگزی باختر سونج . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 100 تن سکنه . از چشمه و قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، لبنیات ، توتون است...
-
زرینه کفش
لغتنامه دهخدا
زرینه کفش . [ زَرْ ری ن َ / ن ِ ک َ ] (اِ مرکب ) نوعی از کفش زرنگار. (ناظم الاطباء) : ز بس گونه گونه سنان و درفش سپرهای زرین و زرینه کفش . فردوسی .بیاور سپاه و درفش مراهمان تخت و زرینه کفش مرا. فردوسی .بزربافته جامه های بنفش به پای اندرون کرده زرینه ...
-
پل زرینه
لغتنامه دهخدا
پل زرینه . [ پ ُ ل ِ زَ ن َ ] (اِخ ) نام موضعی در حوالی زنجان نزدیک عقبه ٔ میانج . (ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 229 و 239).
-
جستوجو در متن
-
زرین رود
لغتنامه دهخدا
زرین رود. [ زَرْ ری ] (اِخ ) نام دیگر زاینده رود است .زرینه رود. رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 216، ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 10 و 12، زرینه رود و زاینده رود شود.
-
جغتو نغتو
لغتنامه دهخدا
جغتو نغتو. [ ] (اِخ ) جغتو. جغاتو. زرینه رود. رجوع به جغتو و جغاتو شود.
-
جغتوچای
لغتنامه دهخدا
جغتوچای . [ ] (اِخ ) جغتو. جغاتو. جغتورود. زرینه رود. رجوع به جغتو و جغاتو شود.
-
جغتورود
لغتنامه دهخدا
جغتورود. [ ] (اِخ ) رودخانه ٔ جغتو یا جغاتو یا زرینه رود در آذربایجان . رجوع به جغتو و جغاتو شود.
-
قره سو
لغتنامه دهخدا
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) یا زرینه رود. از الوند سرچشمه میگیرد. کوه الوندمرکب از توده هایی است که بین آنها دره هائی واقع شده و در هر یک چشمه های فراوان دیده میشود. تمام این جویبارها در جلگه به هم ملحق و آبهای شمالی به هم متصل شده تشکیل زرینه...
-
ذهبیة
لغتنامه دهخدا
ذهبیة. [ ذَ هََ بی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) زرینه . (دهار). || نوعی از زورق و قایق در رود نیل . || تأنیث ذهبی .
-
قراسو
لغتنامه دهخدا
قراسو. [ ق َ ] (اِخ ) (زرینه رود) در شمال قم از مغرب به مشرق جاری است و رود اناربار به آن ملحق میشود و شعب دیگر نیز از کوههای خلجستان به آن متصل میشود. و رجوع به قره سو شود.
-
امیرآباد
لغتنامه دهخدا
امیرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش میاندوآب شهرستان مراغه با 390 تن سکنه . محصول آن غلات ، حبوب ، چغندر و کشمش و آب آن از زرینه رود و سیمینه رود است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).