کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرنگ
لغتنامه دهخدا
زرنگ . [ زَ / زُ رَ ] (اِ) رمه و ایلخی اسبان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (ازفرهنگ رشیدی ). رجوع به ماده ٔ قبل (معنی ششم ) شود.
-
زرنگ
لغتنامه دهخدا
زرنگ . [ زَ رَ ] (اِ) نام درختی است کوهی و آن بسیار محکم و سخت می باشد. و از آن تیر، نیزه ، حنای زین و امثال آن سازند. گویند آتش آن قریب به چهل شبانه روز «؟» بماند. (برهان ) (ازانجمن آرا) (از آنندراج ). درختی است کوهی که اگر آتش آن ضبط کنند، مدتی بما...
-
زرنگ
لغتنامه دهخدا
زرنگ . [ زَ رَ ] (اِخ ) نام شهری است که حاکم نشین سیستان بوده . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). شهری است از سیستان بناکرده ٔگرشاسب . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ):... و آنرا زره نیز گویند به تقدیم زاء بر راء بوزن گره و بحیره ...
-
واژههای مشابه
-
زبر زرنگ
لغتنامه دهخدا
زبر زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ص مرکب ) چابک و چالاک .
-
زبر و زرنگ
لغتنامه دهخدا
زبر و زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) (در تداول ) چست و چالاک . رجوع به زبرزرنگ شود.
-
جستوجو در متن
-
زرنج
لغتنامه دهخدا
زرنج .[ زَ رَ ] (اِخ ) معرب زرنگ . (فرهنگ فارسی معین ). زرنگ . (فرهنگ رشیدی ). زرنگ ، قصبه ٔ سیستان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زرنگ و معجم البلدان شود.
-
درانگیانا
لغتنامه دهخدا
درانگیانا. [ ] (اِخ ) درانگ . درانگه . زرنگ . سیستان . رجوع به زرنگ و ایران باستان ج 3 ص 2189 و 2258 شود.
-
نسنان
لغتنامه دهخدا
نسنان . [ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از دروازه های زرنگ . (یادداشت مؤلف ).
-
چاپوک
لغتنامه دهخدا
چاپوک . (ص ) چابک . سریع. تند. جلد. زبر و زرنگ . رجوع به چابک و چاپک شود.
-
درانگ
لغتنامه دهخدا
درانگ . [ ] (اِخ ) زرنگ . سرزمین سیستان و مردم ایران . (از ایران باستان ج 2 ص 1685). درنگیانا.
-
زرنجی
لغتنامه دهخدا
زرنجی . [ زَ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به زرنج که ناحیه ٔای است در سیستان . (از الانساب سمعانی ). رجوع به زرنج و زرنگ شود.
-
سیمتخت
لغتنامه دهخدا
سیمتخت . [ ت َ ] (اِخ ) ناحیتی است سردسیر بغایت و آبهای روان و مجاور صرام و با زرنگ است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 144).
-
ناقلا
لغتنامه دهخدا
ناقلا. [ ق ُ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، گربز. محتال . زرنگ . حقه . جربز. متقلب . ناراست . حقه باز.