کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرعة
لغتنامه دهخدا
زرعة. [ زَ ع َ ] (ع اِ) واحد زرع یعنی یک خوشه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
زرعة
لغتنامه دهخدا
زرعة. [ زُ / زَ / زِ ع َ / زَ رَ ع َ ] (ع اِ) جای کشت و زراعت . یقال : ما فی الارض زرعة؛ نیست در این زمین جائی که کشت شود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زرعة
لغتنامه دهخدا
زرعة. [ زُ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک از خوارج نهروان است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 571 شود.
-
زرعة
لغتنامه دهخدا
زرعة. [ زُ ع َ ] (اِخ ) ابن مسلم بن جرهد اسلمی ، از روات حدیث است . (منتهی الارب ).
-
زرعة
لغتنامه دهخدا
زرعة. [ زُ ع َ ] (ع اِ) تخم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).یقال : اعطنی زرعة ازرع بها ارضی . (اقرب الموارد).
-
زرعة
لغتنامه دهخدا
زرعة. [ زُع َ ] (اِخ ) ابن شریک از قتله ٔ حضرت امام حسین (ع ) بود که بدست مختار کشته شد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 56 و 143 و مجمل التواریخ و القصص ص 298 شود.
-
واژههای مشابه
-
زرعه
لغتنامه دهخدا
زرعه . [ ] (اِخ ) نام قریه ای از بلاد حوران نزدیک قریه ٔ صنمین چون از دمشق به حجاز روند. (ابن بطوطه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
ابن زرعه
لغتنامه دهخدا
ابن زرعه . [ اِ ن ُ زُ ع َ ] (اِخ ) ابوعلی عیسی بن اسحاق بن زرعه بن مرقس بن زرعةبن یوحنا. با ابن الندیم صاحب الفهرست معاصر بوده . او از مبرزین علمای منطق و فلسفه و مجوّدین مترجمین و نَقَله است . مولد او به بغداد به سال 330 هَ .ق . از کتب اوست : کتاب ...
-
ربیعةبن زرعة
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن زرعة. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ زَ ع َ ] (اِخ ) حضرمی ... از صحابه ٔ حضرت رسول بود و ابوسعیدبن یونس گفته او در فتح جنگ مصر حاضر بود. (از الاصابة ج 1 قسم 1). و رجوع به حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ج 1 ص 91 شود.
-
ابن ابی زرعه ٔ دمشقی
لغتنامه دهخدا
ابن ابی زرعه ٔ دمشقی . [ اِ ن ُ اَ زُ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) مقتول به سال 300 هَ .ق . شعر او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).
-
واژههای همآوا
-
ظراة
لغتنامه دهخدا
ظراة. [ ظَ ] (اِخ ) نام جایگاهی است .
-
ذرات
لغتنامه دهخدا
ذرات . [ ذَرْرا ] (ع اِ) ج ِ ذرّة : انعامش از شمار گذشته است و چون توان ذرات آفتاب فلک را شمار کرد. خاقانی .جمله ٔ ذرات عالم گوش گشت تا تو فرمائی هر آن فرمان که هست . عطار.هست آن ذرات جسمی ای مفیدپیش این خورشید جسمانی پدیدهست ذرات خواطر وافتکارپیش خو...
-
ذراة
لغتنامه دهخدا
ذراة. [ ذَ ] (اِخ ) حصنی در کوه جحاف به یَمَن .