کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرزر
لغتنامه دهخدا
زرزر. [ زَ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سجاس رود است که در بخش قیدار شهرستان زنجان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
زرزر
لغتنامه دهخدا
زرزر. [ زِ زِ ] (اِ صوت ) آواز گریه ٔ نامطبوع در طفل و جز آن . آوازگریه ٔ اطفال ناشکیبا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زرزر
لغتنامه دهخدا
زرزر. [ زُ زُ ] (اِخ ) ابن صهیب . محدث است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
زرزر
لغتنامه دهخدا
زرزر. [ زُ زُ ] (ع اِ) نوعی از مرغان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک نوع مرغی و سار. (ناظم الاطباء). نوعی از گنجشک . ج ، زَرازِر، زَرازیر. (از اقرب الموارد). زرزور. (فرهنگ فارسی معین ). زرازر. زرزور. باسترک دجاج بری . (از دزی ج 1 ص 585).
-
جستوجو در متن
-
نق نق کردن
لغتنامه دهخدا
نق نق کردن . [ ن ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با آوازی نه بلند و نه کوتاه زاری کردن طفل و درخواستن چیزی را. (یادداشت مؤلف ). بهانه گیری کردن . زرزر کردن . نحسی کردن . ننگی کردن .
-
عر و عور
لغتنامه دهخدا
عر و عور. [ ع َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آواز بد. (از فرهنگ لغات عامیانه ). || گریه و زرزر کردن بچه ٔ نحس را نیز گویند. (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
دینارسنج
لغتنامه دهخدا
دینارسنج . [ س َ ] (نف مرکب ) سنجنده ٔ دینار. کنایه از شخصی که زر بحدی داشته باشد که در شمارآن مشقت انگاشته کارش بوزن نقود انجامیده باشد یا آنکه به حقیقت دینار خوب وارسد و طریق پیدا کردن آن را ماهر باشد. (آنندراج ). ناقد زر. صراف : شنید او ز پیران دی...
-
زرزور
لغتنامه دهخدا
زرزور. [ زُ ] (ع اِ) هودج تنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || مرغی است . ج ، زرازیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرغی است از نوع عصفور.(از اقرب الموارد). بمعنی معمولی آن سارک هنگامی که مسئله از مرغی ب...