کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زردهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زردهی
لغتنامه دهخدا
زردهی . [ زَ دِ ] (حامص مرکب ) زر دادن . عمل زرده . زربخشی : خورشید راسخی چو تو دانند مردمان خورشید با تو کرد نیارد برابری تو زردهی به زایر و خورشید زر کندچون نام زردهی نبود نام زرگری .فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 382).
-
جستوجو در متن
-
زرگری
لغتنامه دهخدا
زرگری . [ زَ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل زرگر. صیاغت . (فرهنگ فارسی معین ). شغل و حرفه ٔ زرگر. (ناظم الاطباء). صوغ . صیاغت . کار زرگر. عمل زرگر. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا) : پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی کاه و دود زردم و همواره سرف سرف . ک...