کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرافه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرافه
لغتنامه دهخدا
زرافه . [ ] (اِخ ) عم کیخسرو بود که بدستور کیخسرو قصد افراسیاب کرد و در جنگی که میان آنان روی داد فرود کشته شد. رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی چ تهرانی ص 35 و 36 و چ لسترانج ص 44 و 45 شود.
-
زرافه
لغتنامه دهخدا
زرافه . [ زَ ف َ / زَرْ را ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِ) صاحب قاموس آنرا به چهار وزن یاد کند از عربی زرافه ... و از این زبان وارد فرانسوی و انگلیسی و آلمانی شده . نوعی از پستانداران نشخوارکننده ٔ آفریقا با قدی بسیار بلند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پستانداری...
-
واژههای مشابه
-
زرافة
لغتنامه دهخدا
زرافة. [ زَ ف َ / زَرْ را ف َ ] (ع اِ) جماعت مردم یا ده کس از ایشان . ج ، زرافات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || ده یا بیست تن از مردم . (از اقرب الموارد).
-
زرافة
لغتنامه دهخدا
زرافة. [ زَ ف َ / زُ ف َ ] (ع اِ) اشترگاوپلنگ . (دهار). جانوری است که بفارسی آن را اشترگاوپلنگ گویند چه در آن شباهتی با اشتر و گاو و پلنگ هست ... (از منتهی الارب ). حیوانی است با پاهای کوتاه و دستهای بلند، سر او مانند سر اشتر و شاخش مانند شاخ گاو و پ...
-
زرافة
لغتنامه دهخدا
زرافة. [ زُ ف َ ] (ع ص ) بسیار دروغگو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
زرافات
لغتنامه دهخدا
زرافات . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زَرافة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به زرافة شود.
-
زرافی
لغتنامه دهخدا
زرافی . [ زُ فا / زُ فی ی ] (ع اِ) ج ِ زَرافَة و زُرافَة. (ناظم الاطباء).
-
گاوپلنگ
لغتنامه دهخدا
گاوپلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِ مرکب ) اشتر گاوپلنگ . شتر گاوپلنگ . زرافه .
-
ام عیسی
لغتنامه دهخدا
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (ع اِ مرکب ) زرافه . (از المرصع).
-
اشترگاو
لغتنامه دهخدا
اشترگاو. [اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) نام جانوری است که آنرا زرافه گویند. (جهانگیری ). زرافه را گویند و آن جانوری است میان اشتر و گاو، چنانکه استر میان اسب و خر است . (برهان ) (آنندراج ). حیوانی است که سر و گردنش به شتر و پاهایش به گاو شبیه است و اشترگاوپلنگ...
-
زراف
لغتنامه دهخدا
زراف . [ زَرْ را ] (ع اِ) زرافه . (ناظم الاطباء). || (ص ) سریع. (اقرب الموارد).
-
اشترگاوپلنگ
لغتنامه دهخدا
اشترگاوپلنگ . [ اُ ت ُ پ َ ل َ ] (اِ مرکب ) حیوانی است که بعربی زرافه گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). شترگاوپلنگ . همان شترمرغ است [ کذا ]. (شرفنامه ٔ منیری ). زرافه . (دهار). مِنضَحَه . منضَخَه . نَضّاحه . حیوانی است میان گاو وحشی و شتر حبشی ...
-
زراف
لغتنامه دهخدا
زراف . [ زَ ] (از ع ، اِ) جانوری است که آن را زرافه و شترگاوپلنگ خوانند چه گویند سر و گردن او مانند شتر، دست و پای او همچون دست و پای گاو و بدن او به پلنگ می ماند. (برهان ). حیوانی که آن را اشترگاوپلنگ گویند... در نفایس الفنون مسطور است که او را دو ش...