کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرآکنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرآکنده
لغتنامه دهخدا
زرآکنده . [ زَ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پرشده از زر. انباشته به زر. آکنده از زر : دل مکن چون زمین زرآکنده تا نگردی چو زر پراکنده .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
زرکند
لغتنامه دهخدا
زرکند. [ زَ ک َ ] (ن مف مرکب ) زرآکنده . به زرآمیخته . مطلاشده . زرکوب شده : دین فروشی کنی که تا سازی بارگی نقره خنگ و زین زرکند. سنائی .ز خاک شمس فلک زرکند که تا گرددستام و گام و رکاب براق او زرکند. سوزنی .فردا که نهد سوار آفاق بر ابلق چرخ زین زرکند...
-
آکنده
لغتنامه دهخدا
آکنده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) پُر. انباشته . مملو. ممتلی . مکتنز. مشحون . مُختزَن : بایوان یکی گنج بودش [ فرنگیس را ] نهان نبد زآن کسی آگه اندر جهان یکی گنج آکنده دینار بودگهر بود و یاقوت بسیار بود. فردوسی .بفرمای تا اسب و زین آورندکمان و کمند گزین...