کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زد و خورد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زد و خورد کردن
لغتنامه دهخدا
زد و خورد کردن . [ زَ دُ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زدن وخوردن . || جنگیدن . || کارهای تجاری مختلف کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || زد و بند کردن . ساخت و پاخت کردن . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
اسپرن زد
لغتنامه دهخدا
اسپرن زد. [ اِ رُ زِ ] (اِخ ) ادیب اسپانیائی ، مولد اَلْمِنْدرالِجو. مؤلف «دیابل مُند» . (1808 - 1842 م .).
-
زبان زد شدن
لغتنامه دهخدا
زبان زد شدن . [ زَ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (فرهنگ نظام ). بر سر زبانها افتادن . چون مثل سائر شدن . رجوع به زبان شود.
-
جستوجو در متن
-
چاشت خوردن
لغتنامه دهخدا
چاشت خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) طعام خوردن بهنگام چاشت . صبحانه یا ناهار خوردن . هنگام چاشت غذا خوردن : تَغَدّی ؛ چاشت خوردن . تَضَحّی ؛ خورد در وقت چاشت . (منتهی الارب ) : چون با پدرت چاشت خورد گیتی ناچار خورد با تو ای پسر شام . ناصرخسرو...
-
شام خوردن
لغتنامه دهخدا
شام خوردن . [ خُوَرْ / خُرْ ] (مص مرکب ) طعام خوردن در اول شب . (ناظم الاطباء). طعام شب خوردن . شام شکستن . تناول کردن . طعام در شب هنگام : هرگاه که مردم پس طعام و شام خوردن خفتن عادت دارد و طعامها خورد که از آن ماده ٔ سرد و تر و بخاری غلیظتولد کند پ...
-
خورد و برد کردن
لغتنامه دهخدا
خورد و برد کردن . [ خوَرْ / خُرْ دُ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افراط کردن . ریخت و پاش بیهوده کردن : علم خورد و برد کردن در خور گاو و خر است سوی دانا اینچنین بیهوده ها را بار نیست .ناصرخسرو.
-
خورد گردانیدن
لغتنامه دهخدا
خورد گردانیدن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ گ َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . خوردکردن . خرد کردن . || له کردن . خرد کردن .
-
مشکیدن
لغتنامه دهخدا
مشکیدن . [ م ُ دَ ] (مص ) جائیدن و نالیدن و شکایت کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (از فرهنگ جانسون ). || خورد خورد جویدن . خائیدن . (اشتنگاس ) (از فرهنگ جانسون ).
-
طپانچه کردن
لغتنامه دهخدا
طپانچه کردن . [ طَ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیلی زدن . || مجازاً پیکار و زد و خورد کردن : روبه که کند طپانچه با شیردانی که به دست کیست شمشیر.نظامی .
-
خورد کردن
لغتنامه دهخدا
خورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن .- خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه . این عمل آن است که دانه ها را بواسطه ٔ جنجل از سنبل اخراج نموده کاه را بطرفی و گندم را ب...
-
بزن بزن
لغتنامه دهخدا
بزن بزن . [ ب ِ زَ ب ِ زَ ] (اِمص مرکب ) (از: ب + زن ...) زد و خورد. نزاع . درگیری .- بزن بزن درگرفتن ؛ نزاع درگرفتن . زدو خورد شدن .
-
کتک کاری کردن
لغتنامه دهخدا
کتک کاری کردن . [ ک ُ ت َ ک َ دَ] (مص مرکب ) همدیگر را زدن . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). زدن یکدیگر را با مشت و کف دست . با یکدیگر آویختن و زدن . زد و خورد کردن . مضاربه کردن . (یادداشت مؤلف ). کتک زدن . (فرهنگ فارسی معین ) : قلندران در جست و ج...
-
چالش
لغتنامه دهخدا
چالش . [ ل ِ ] (اِمص ) (اسم مصدر از چالشمق ترکی ) به معنی زد و خورد . جدال . تلاش . || کشتی . مصارعت .