کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زدن موی وغیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گنجفه زدن
لغتنامه دهخدا
گنجفه زدن . [ گ َ ج َ ف َ / ف ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) گنجفه بازی کردن . گنجفه باختن . با اوراق گنجفه بازی کردن .
-
گواژه زدن
لغتنامه دهخدا
گواژه زدن . [ گ َ / گ َوْ وا ژَ / ژِ زَ دَ ] (مص مرکب ) طعنه زدن . مسخره کردن . ملامت و سرزنش کردن : ای گم شده و خیره و سرگشته کسایی گوّاژه زده بر تو امل ریمن و محتال . کسایی .جز این داشتم امید و جز این داشتم الچخت ندانستم کز دور گواژه زندم بخت . کسا...
-
گنگل زدن
لغتنامه دهخدا
گنگل زدن . [ گ َ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) ظرافت کردن . (انجمن آرا). مزاح و مسخرگی کردن : یاد باد آن شب که در بیت الحرام خلوتی کردیم با یاران به هم باده میخوردیم و گنگل می زدیم زاول شب تا به وقت صبحدم .نزاری (از رشیدی و جهانگیری ).
-
گنه زدن
لغتنامه دهخدا
گنه زدن . [ گ ُ ن َه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) گنه بر خود زدن ؛ گناه را بر گردن گرفتن . گناه را به خود گرفتن : در گنه او از ادب پنهانْش کردزآن گنه بر خود زدن او بر بخورد.مولوی
-
کش زدن
لغتنامه دهخدا
کش زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) حریف را در کشتی پیش کشیدن که یکی از فنون کشتی است ، حالتی هست که هنگام اول کشتی گیری دستی ببازوی خود می زنند و آوازی که بزبان فرس مچ مچه بضم هردو میم و جیم فارسی گویند می کشند و دست حریف گرفته پیش می کشند و این از اه...
-
کپک زدن
لغتنامه دهخدا
کپک زدن . [ ک َ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کره برآوردن نان . کره گرفتن . (یادداشت مؤلف ). اکراج . تکریج . تکرج . (منتهی الارب ذیل کرج ). کپره زدن . کلاش گرفتن . کپک گرفتن . اُور زدن . اور گرفتن . رجوع به کپره زدن شود.
-
کت زدن
لغتنامه دهخدا
کت زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) پی زدن .کندن حلقه ای از پوست درخت با تبر. (از جنگل شناسی ج 1ص 304). یکی از گزندهایی که بوسیله ٔ چوپانان به جنگل می رسد کت زدن یا پی زدن درخت می باشد. چوپانان فقط از علف جنگل استفاده می کنند و علاقه مند هستند که بر پو...
-
کتابی زدن
لغتنامه دهخدا
کتابی زدن . [ ک ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوشیدن شراب از کتابی . (فرهنگ فارسی معین ) : یک دو کتابی بزن از دست پیرتا خبر از سر کتابت دهد. حبیب خراسانی (از فرهنگ فارسی معین ).و رجوع به کتابی شود.
-
کتاره زدن
لغتنامه دهخدا
کتاره زدن . [ ک َ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به کار بردن کتاره در حرب یا نزاع . رجوع به شواهد ذیل کتاره شود.
-
کتک زدن
لغتنامه دهخدا
کتک زدن . [ ک ُ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سیاست کردن . آزردن . جفا نمودن . (ناظم الاطباء). کسی را مورد ضرب (کتک ) قرار دادن . (فرهنگ فارسی معین ). زدن با هر چیز. زدن با دست یا چوب و امثال آن . زدن برای شکنجه .
-
کتیرا زدن
لغتنامه دهخدا
کتیرا زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیغ زدن گون تا صمغ آن که کتیرا باشد بیرون آید. کتیرا گرفتن .
-
کلاغ زدن
لغتنامه دهخدا
کلاغ زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) با تیر زدن به کلاغ ، دو کلاغ زد. (فرهنگ فارسی معین ). || طعنه و تمسخرکردن . (فرهنگ فارسی معین ). کلاغ گرفتن . کنایه از طعنه زدن و کردن . (آنندراج ). و رجوع به کلاغ گرفتن شود.
-
کهه زدن
لغتنامه دهخدا
کهه زدن . [ ک ُهَْ هََ / هَِ زَدَ ] (مص مرکب ) پیوسته سرفه های خشک کردن . سرفه های پیاپی سخت کردن : دیشب تا صبح کهه زدم . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کُه کُه زدن . رجوع به کهیدن شود.
-
گول زدن
لغتنامه دهخدا
گول زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فریب دادن . (مجموعه ٔمترادفات ). فریفتن . از راه به در بردن : زده گولم منجم کذاب الف ابدال خویش را دریاب .ظهوری (از مجموعه ٔ مترادفات ).
-
گوله زدن
لغتنامه دهخدا
گوله زدن . [ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گلوله زدن شود.