کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخیرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زخیرة
لغتنامه دهخدا
زخیرة. [ زَ رَ ] (ع اِ) (در تداول مولدان ) مؤنت و مصارف سپاهیان و حیوانات سواری سپاه را گویند، بمناسبت فراوانی و زیادی آن . ج ، زخائر.(از محیطالمحیط). رجوع به زخائر، زخار و زخر شود.
-
واژههای همآوا
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است ونوعی از خرما را بدانجا نسبت دهند. (مراصدالاطلاع ).
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی...
-
جستوجو در متن
-
زخائر
لغتنامه دهخدا
زخائر. [ زَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ زخیره (مؤنه ٔ لشکریان ). (از محیط المحیط). رجوع به زخیره شود.
-
زخایر
لغتنامه دهخدا
زخایر. [ زَ ی ِ ] (ع اِ) زخائر. ج ِ زخیره . و رجوع به زخائر و زخیره شود.
-
زخر
لغتنامه دهخدا
زخر. [ زُ ] (ع مص ) یخنی نهادن . (دهار). و رجوع به زخار، زخیرة و زخائر شود.