کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخمه ای دست چپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زخمة
لغتنامه دهخدا
زخمة. [ زَ خ َ م َ ] (ع اِ)گندیدگی گوشت : فیه زخمة؛ یعنی در آن گندیدگی هست و این مخصوص به گوشت ددان است . (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) (از ترجمه ٔ قاموس ). برخی زخمه را خاص گوشت درندگان دانند و گویند گندیدگی گوشت پرندگان را زَهَمة خوانند. زخمه ب...
-
زخمة
لغتنامه دهخدا
زخمة. [ زَ خ ِ م َ ] (ع ص ) گوشت گندیده و بدبوی . (از المعجم الوسیط). و رجوع به زَخْم و زَخَمة شود.
-
زخمة
لغتنامه دهخدا
زخمة. [ زَ م َ ] (ع اِ) نیم تنه که سینه و تمام بالاتنه ٔ انسان را بپوشد. صدرة. و این لغت متداول مردم عراقست : یلبسون زخمة و علی الزخمه ... رجوع به مجلة لغة العرب سال 8 ص 199 شود.
-
زخمة
لغتنامه دهخدا
زخمة. [ زَ م َ ] (ع مص ، اِ) مانند زخم در اصل لغت پارسی بمعنی زدنست و در عربی ضربت و ضربه است . (انجمن آرا و آنندراج ذیل زخم و زخ ).
-
زخمة
لغتنامه دهخدا
زخمة. [ زُ م َ ] (ع ص ) نتن العرض . (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
کج زخمه
لغتنامه دهخدا
کج زخمه . [ک َ زَ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) که زخمه ٔ ناراست و خارج آهنگ دارد. که مضراب ناراست دارد. || مجازاً که کارها به ناراستی و ناهماهنگی کند : بفرمود تا آن دو سرهنگ رادو کج زخمه ٔ خارج آهنگ را.نظامی .
-
زخمه ٔ کاسه
لغتنامه دهخدا
زخمه ٔ کاسه . [ زَ م َ / م ِ ی ِ س َ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چوبهای باریکی که کاسه بدان نوازند. و مراد از کاسه ، طاسه باشد که پیش امرا و سلاطین نوازند. (بهار عجم ) (آنندراج ) . و رجوع به زخمه ریختن شود.
-
زخمه راندن
لغتنامه دهخدا
زخمه راندن . [ زَ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) زخمه زدن . ساز زدن . نواختن با زخمه .- بزخمه راندن ؛ در حال نواختن ساز : هم رود زنان بزخمه راندن هم فاختگان بزند خواندن .نظامی .
-
زخمه ریختن
لغتنامه دهخدا
زخمه ریختن . [ زَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) با مضراب بر طاس و مانند آن ، زخمه زدن . نواختن : کوس رویین بلند کرد آواززخمه بر کاسه ریخت کاسه نواز.نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 84).
-
زخمه ساختن
لغتنامه دهخدا
زخمه ساختن . [ زَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) نواختن . ساختن آهنگ . زخمه زدن . زخمه سازی : بالای مدیح تو سخن نیست کس زخمه نساخت برتر از بم . خاقانی .مطرب چه زخمه ساخت که در پرده ٔ سماع بر اهل وجد و حال در های و هوی ببست .حافظ.
-
زخمه شنیدن
لغتنامه دهخدا
زخمه شنیدن . [ زَ م َ / م ِ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) سماع . گوش به آهنگ ساز دادن . سماع کردن (در این ترکیب ، زخمه بمعنی آوای ساز است ) : خوشک خوشک می میخورد و نرمک نرمک سماعی و زخمه و گفتاری می شنید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 426). رجوع به زخمه شود.
-
زخمه گرفتن
لغتنامه دهخدا
زخمه گرفتن . [ زَ م َ / م ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مضراب دردست گرفتن . کنایه از آغاز نواختن ساز کردن . شروع بنوازندگی کردن : شراب خواست و بیاوردند و مطربان زخمه گرفتند و نشاط بالا گرفت . (تاریخ بیهقی ).
-
زخمه زن
لغتنامه دهخدا
زخمه زن . [ زَ م َ / م ِ زَ ] (نف مرکب ) زخمه زننده . نوازنده ٔ سازهایی از قبیل رباب و بربط. ساز زن . رجوع به زخمه زدن شود : زخمه بر ابریشم عطار زن ار بصد زاری نوایی میزنی . عطار.ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نی ، تو زاری میکنی .مولوی (مثنوی...
-
زخمه سازی
لغتنامه دهخدا
زخمه سازی . [ زَ م َ / م ِ ] (مص مرکب ) نواختن . رجوع به زخمه ساختن و زخمه زدن شود : تبیره زنان طبل بازی کنندببانگ دهل زخمه سازی کنند.نظامی .
-
زخمه کردن
لغتنامه دهخدا
زخمه کردن . [ زَ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساز زدن . (آنندراج ). زخمه زدن . زخمه ساختن . زخمه سازی . نواختن . نواختن ساز با مضراب : بالای مدیح تو سخن نیست کس زخمه نکرد برتر از بم .خاقانی .