کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زحلوفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زحلوفة
لغتنامه دهخدا
زحلوفة. [ زُ ف َ ] (ع اِ) جای لغزان از بالا به نشیب که کودکان بر آن بلغزند. یا جای نشیب تابان . (منتهی الارب ). آثار لغزیدن کودکان از بالای تپه به نشیب یا سراشیبی بسیار صاف . (از محیط المحیط). جای لغزان سراشیب که کودکان بر کناره ٔ دریا سازند و از بلن...
-
زحلوفة
لغتنامه دهخدا
زحلوفة. [ زُ ف َ ] (ع اِ) جانورکی است کوچک که بر پای میرود و بمورچه میماند. ج ، زحالف ، زحالیف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به زحالیف شود.
-
جستوجو در متن
-
زحالیف
لغتنامه دهخدا
زحالیف . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زُحلوفة. زحالف . رجوع به زحلوفه و زحالف شود.
-
زحالق
لغتنامه دهخدا
زحالق . [ زَ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ زُحلوقة، لغتی در زحلوفه و زحلوکة، جای لغزیدن کودکان از بالا بنشیب . (از منتهی الارب ). رجوع به زحلوقة، زحلوفه ، زحالف ، زحالیف ، زحالیق ، زحلوکه و زحالیک شود.
-
زحالیق
لغتنامه دهخدا
زحالیق . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زُحلوقة، لغتی در زحلوفه و زحلوکه ، جای لغزیدن کودکان از بالا بنشیب . (از منتهی الارب ). رجوع به زحلوقة، زحلوفة، زحالیف ، زحالف ، زحلوکه و زحالیک شود.
-
زحالیک
لغتنامه دهخدا
زحالیک . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زحلوکة، لغتی در زحلوفة و زحلوقه ، جای لغزیدن کودکان از بالا به نشیب . رمژک . (از منتهی الارب ). رجوع به زحلوکه ، زحلوقه ، زحلوفه ، زحالف ، زحالق ، زحالیف و زحالیق شود.
-
چیچله
لغتنامه دهخدا
چیچله . [ چی چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) پشته ٔ نرمی که بچه ها بر آن سرخورند. سرسره . زُحلوفَه : خارج ، برون . جَمد، یخ و زحلوفه ، چیچله داخل ، درون طبق ته وضوضاست مشغله .(نصاب الصبیان ).
-
زحالف
لغتنامه دهخدا
زحالف . [ زَ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ زُحلوفة، جای لغزان از بالا به نشیب که کودکان بر آن بلغزند، یا جای نشیب ... (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ زُحلوفُة، جانوری کوچک که بر پای میرود و بمورچه میماند. آن را بزحالیف نیز جمع بندند. (از منتهی الارب ). ج...
-
زحلیف
لغتنامه دهخدا
زحلیف . [ زَ ] (ع اِ) جای لغزیدن کودکان در سراشیبی یا هر مکان سراشیب و لغزان . زحلوفه و زحلوف نیز گویند. ج ، زحالف ، زحالیف . (از متن اللغه ). || جای نرم و لغزان . مکان زلق . زحلوفه و زحلوف نیز گویند. ج ، زحالف ، زحالیف . (از متن اللغة). مزلقه . لغزش...
-
زل
لغتنامه دهخدا
زل . [ زُل ل ] (ع ص ) لغزان . یقال : مقام زل ؛ جای لغزان و کذا زحلوفة زل ؛ جای لغزیدن لغزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زحلوف
لغتنامه دهخدا
زحلوف . [ زُ ] (ع اِ) محل سُر خوردن کودکان در سراشیبی و یا خود سراشیبی نرم را گویند. آنرا زحلوفه و زحلیف نیز خوانند. (از متن اللغة). || سنگ صاف و لغزان . و پشت مرکوب فربه را بدان تشبیه کنند. ابوداود گوید: و متنان خطاتان کزحلوف من العضب . ابن عباد گوی...
-
رمزک
لغتنامه دهخدا
رمزک . [ رَ زَ ] (اِ) زحلوقة. (مهذب الاسماء). زحلوکة. (منتهی الارب ). زحلوفة. جای لغزیدن کودکان از بالا به نشیب . (از منتهی الارب ذیل لغت زحلوکة).لخشک . چپچله . چچله . ترترک . رمژک . خیزنده . (از برهان قاطع). سرسره . نوعی از بازی است و آن چنان باشد ک...
-
غریفج
لغتنامه دهخدا
غریفج . [ غ َ ف َ ] (اِ) خلاب و گل و لای سیاه و تیره که پ-ای از آن به دشواری برآید. (برهان قاطع) (آنندراج ). گل و لای . (جهانگیری ). غریفژ. غریژنگ . غریزن . (برهان قاطع). || لخشک و آن کوه پاره ٔ نرمی باشد که کودکان و جوانان بر آن لغزند و یکدیگر را از...
-
زحلولة
لغتنامه دهخدا
زحلولة. [ زُ ل َ ] (ع اِ)مستفاد از لسان العرب آن است که زحلوله لغتی است درزحلوقه و زحلوکه و زحلوفه بمعنی لغزیدنگاه و خیزندگاه . مؤلف لسان آرد: زحالیق ، زحالیف ، زحالیل و زحالیک بیک معنی است . رجوع به لسان العرب ذیل زحلک شود.