کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زُ ب َ ] (اِخ ) عمروبن معدیکرب زبیدی . از زبید الاصغر است که بطنی از زبید حجاز میباشند. (از لسان العرب ). سمعانی آرد: عمروبن معدیکرب مکنی به ابوثور دلاور عرب . در روزگار عمر خطاب در نبرد نهاوند کشته شد. (از انساب ). ابن اثیر آرد: عمروبن معد...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) ابوالفتوح بن عبداﷲبن ابی عتامة (از زبید یمن ). وی برادرزاده ٔ حسن بن محمد قاضی یمن و خود یکتای عصر خویش است . صاحب البیان و همچنین خاندان او که جلیل ترین خاندان های زبیدند از او نقل کنند. (از تاج العروس ).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) ابوبکربن مضرب (از زبید یمن ). ناشر مذهب شافعی در یمن در 400 هَ . ق . است . (از تاج العروس ).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) ابوعلی ، فقیه و محدث زبید است . ابن بطوطه در سفرنامه ٔ خود از او یاد کند. رجوع به سفرنامه ٔ ابن بطوطه ترجمه ٔ محمدعلی موحد ص 242 شود.
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) ابومحمدبن شعیب بن حجاج (از مردم زبید یمن ). از ابوحمه ٔ زبیدی روایت داردو طبرانی از او نقل حدیث کند. (از انساب سمعانی ).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) احمد، ملقب به شهاب الدین مکی . بگفته ٔ ابن طولون ، مردی مترجم بود و بدمشق رفت تا از آن راه به روم (ترکیه ) سفر کند اما در حلب بسال 938 هَ . ق . درگذشت . (از شذرات الذهب ج 8 ص 228).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) احمدبن احمدبن عبداللطیف شرجی ، ملقب به شهاب الدین و معروف به زبیدی (812 - 893 هَ . ق .) محدث بلاد یمن در عصر خویش است . وی در اصل از شرج (موضعی در نواحی مکه ) است سپس به زبید رفته و در آنجا شهرت یافته و هم در آنجا درگذشته . او ر...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمن بن اسماعیل زبیدی (از زبید یمن ). وی و برادرش اسماعیل بن عبدالرحمن از اسماعیل بن حسن بن مبارک (از احفاد محمدبن یحیی زبیدی ) حدیث شنیده اند. ابوالعلاء فرضی این سخن را آورده است . (از تاج العروس ).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) احمدبن عمربن محمد سیفی مرادی مذحجی ، ملقب به صفی الدین و معروف به «مزجد» (847 - 930 هَ . ق .) قاضی و فقیه شافعی در تهامه ٔ یمن . تولد و وفات او در زَبید واقع گردید. وی نخست عهده دار قضاء عدن و سپس قاضی موطن خویش (زبید) گردید. او...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) اسماعیل ، پدر عبدالرحمن و جد احمد و اسماعیل محدث . (از تاج العروس ).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن یحیی زبیدی (از زبید یمن ). محدث است . (از تاج العروس ).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) تقی الدین عمربن عبداﷲ. فقیهی حنفی مذهب ، شاعر، محدث ، عارف و ذوفنون بود. در زبید بسال 713 هَ . ق . ولادت یافت و در 768 درگذشت . وی فقه رادر زبید از برهان الدین ابراهیم بن عمر علوی و موفق الدین علی بن نوح فقیه و صارم الدین ابراهی...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) جمال الدین محمدبن حسین بن محمدبن حسین قماط شافعی . در 828 هَ . ق . در زبید متولد گردیدو تربیت یافت و به تحصیل علم پرداخت . ملازمت قاضی ناشری صاحب ایضاح را اختیار کرد و نزد عده ای دیگر نیز درس خواند تا اینکه در علم فقه عالمی مبرز...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن مُمَوَیْه مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن قُم ّ در 530 هَ . ق . به زبید متولد گردید ودر 581 درگذشت . شاعری ادیب و کاتب و از افاضل نامدار یمن در نظم و نثر و کتابت است . از اشعار او است :اءَ أحبابنا من بالقط...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) حسین بن مبارک . از محدثانست . مبارک پدر حسین ، فرزند محمدبن مسلم زبیدی محدث است و بسیاری از فرزندان و احفاد او نیز اهل حدیث اند. حسین بن مبارک با برادرش حسن از ابوالوقت حدیث شنیدند. (از تاج العروس ). و زرکلی آرد: حسین بن مبارک ب...