کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبیبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (اِخ ) ابراهیم بن عبداﷲ عسکری . (منتهی الارب ). ابراهیم بن عبداﷲ عسکری مکنی به ابوالحسین ، از محمدبن عبدالاعلی صنعانی روایت دارد. (تاج العروس ). سمعانی آرد: ابواسحاق ابراهیم بن عبداﷲ عسکری ، از مردم عسکر مکرم ، یکی از کوره های اهواز اس...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن فضل طلحی . برادر اسماعیل است و از ابن منده سماع دارد. سمعانی او را یاد کرده است . (از تاج العروس ).
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابراهیم بن جعفر. از زبیبیون . (از منتهی الارب ). عبداﷲبن ابراهیم بن جعفربن بیان بغدادی بزاراز حسن بن علویه و قرمانی حدیث شنید و برمکی از او سماع دارد. (از تاج العروس ). سمعانی آرد: عبداﷲبن ابراهیم بن جعفربن بنان زبیبی مک...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی طالب زبیبی ، مکنی به ابوبکر. از زبیبیه ٔ بغداد است و از شهدة روایت دارد. در نسخ قاموس همه جا عبداﷲبن طالب آمده و صواب عبداﷲبن ابی طالب است . (از تاج العروس ). ابوبکر عبداﷲ پسر طالب از زبیبیة (محله ای ببغداد) است . (ا...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (اِخ ) علی بن عمر سمرقندی . از زبیبیون و محدث است . (منتهی الارب ). علی بن عمر سمرقندی ، از مستغفری روایت دارد. (از تاج العروس ). سمعانی آرد: علی بن عمر زبیبی مکنی به ابوالحسن ، از مردم سمرقند است و حدیث بسیار از مشایخ خراسان و بخارا و...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (اِخ ) یا زینتی یا زینبی . در تاریخ بیهقی نام او آمده و درلغت نامه ٔ اسدی ، به ابیات ذیل او استشهاد شده است :فدای آن قد و زلفش که گویی فروهشته ست از شمشاد شمشاد.آید از باغ بی سرود بازیج دستک بکراغه می برآرد ورتیج .از سخای توناگوار گرفت...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (ص نسبی ) بسوی فروخت آن (زبیب ) منسوب اند ابراهیم بن عبداﷲ عسکری و عبداﷲبن ابراهیم بن جعفر. (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). منسوب است به فروختن انگور و انجیر خشک ، ابراهیم پسر عبداﷲ و... که اینها را محدثون زبیبیون نامیده اند. (از ش...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (ع ص نسبی ، اِ) زبیب فروش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زباب و زبیبی ،فروشنده ٔ زبیب را گویند. (از تاج العروس ) (از شرح قاموس ). مویز و کشمش فروش . (ناظم الاطباء). مویزفروش . (مهذب الاسماء). || آب مویز ترنهاده . (منتهی الارب ) (اقرب...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ](اِخ ) ابونعیم تلمیذ محمدبن شریک . محدث است از زبیبیون . (از منتهی الارب ). ابونعیم از محمدبن شریک روایت کند و سهل بن محمد سکری از ابونعیم نقل حدیث کند. (از تاج العروس ). سمعانی آرد: ابونعیم زبیبی از مقدمان است . او بوسیله ٔ محمدبن شریک...
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ بی بی ی ] (ص نسبی ) در نسبت به زبیبیه (محله ای در بغداد) زبیبی گویند. و لقب بعضی از محدثان است . رجوع به منتهی الارب و تاج العروس شود.
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی .[ زَ ] (اِخ ) جعفربن علی . از محدثانست . (از ریحانة الادب از تنقیح المقال ) .
-
واژههای مشابه
-
علی زبیبی
لغتنامه دهخدا
علی زبیبی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن عمر زبیبی سمرقندی . محدث بود. رجوع به زبیبی (علی بن ...) شود.
-
جستوجو در متن
-
علی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
علی سمرقندی . [ ع َ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ابن عمر زبیبی سمرقندی . محدث است . و نیز رجوع به علی زبیبی شود.