کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبطرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبطرة
لغتنامه دهخدا
زبطرة.[ زِ ب َ رَ ] (اِخ ) شهری است میان ملطیه و سمیساط و آن ثغری است از ثغور روم . (منتهی الارب ). بلده ای است میان ملطیه و سمیساط از مرزهای روم که به نام بانی آن خوانده شده است . این ماده را جوهری ، صاحب لسان العرب و صاغانی نیاورده اند.(از تاج العر...
-
واژههای مشابه
-
زبطره
لغتنامه دهخدا
زبطره . [ زِ ب َ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) وقعه ای است مسلمانان را با مردم ترکیه (روم ) در روزگار معتصم . (از مجمع الامثال میدانی ). طبری آرد: معتصم ده هزار مرد با افشین فرستاد بحرب بابک با سرهنگی نام او جعفربن دینارکه او را جعفر الخیاط خواندندی ... ...
-
زبطره
لغتنامه دهخدا
زبطره . [ زِ ب َ رَ ] (اِخ ) دختری است مر روم بن یقن بن سام بن نوح را و شهر زبطره (واقع میان ملطیه و سمیساط) به نام او معروف است . (از ترجمه ٔ قاموس ). دختر روم بن یقن بن سام بن نوح همان کسی است که شهر زبطره را بنا نهاد، در دیگر اصول نیز همچنین آمده ...
-
زبطره
لغتنامه دهخدا
زبطره . [ زِ ب َ رَ] (اِخ ) خانه ای است به تیهاء مر روم بن یقن بن سام بن نوح را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
زبطری
لغتنامه دهخدا
زبطری . [ زِ ب َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به زبطره شهر مرزی ترکیه «روم قدیم » : لبیت صوتا زبطریا هرقت له کاس الکری و رضاب الخرد العرب . ابوتمام (از یاقوت ).رجوع به معجم البلدان و «زبطره » شود.
-
حصن منصور
لغتنامه دهخدا
حصن منصور. [ ح ِ ن ِ م َ ] (اِخ ) یاقوت گوید: از بلاد مضر در مغرب فرات نزدیک سمیساط است ، شهری بوده با حصار و خندق و سه دروازه ، و در میانش دژی با دو دیوار و از آن تا زبطرة یک منزل راه است . و به منصوربن جعونةبن حارث عامری قیسی که آنرا تعمیر و مرمت ک...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . حسن بن دا...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...