کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبرپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبرپوش
لغتنامه دهخدا
زبرپوش . [ زَ ب َ ] (اِ مرکب ) بالاپوش . زیرا که زبر به معنی بالاست . (انجمن آرا) (آنندراج ). لباسی که بالای لباسهای دیگر پوشند. (فرهنگ نظام ). بالاپوش . (ناظم الاطباء). جامه ٔ رویین . دثار. روی پوش : فراوان پرستنده پیشش بپای ز زربفت پوشیده مکی قبای ...
-
جستوجو در متن
-
جامه ٔ غوک
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ غوک . [ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی باشد سبز شبیه به ابریشم که در روی آب بهم میرسد. (برهان ). گیاهی است سبز که در آب روید و آنرا چغزواره و سرند نیز نامند. (شرفنامه ٔ منیری ). سبزیی باشد شبیه به ابریشم که بر روی آب و جوی و حوض...
-
دثار
لغتنامه دهخدا
دثار. [ دِ ] (ع اِ) جامه ٔ بر تن و آن بالای شعار باشد از جامه ها. (منتهی الارب ). جامه ٔ بر تن . (ناظم الاطباء). جامه که بتن ملصق نباشد مانند چادر و جبه و عبا و آن بر روی شعار قرار گیرد از جامه ها. (از ناظم الاطباء). مقابل شعار. جامه که بر بالای جامه...
-
پوش
لغتنامه دهخدا
پوش . (اِ) جامه . لباس : تا چند کنی پوش ز پوشی کسان از جامه ٔ عاریت نشاید برخورد. نظام قاری (دیوان البسه ص 123).در دو بیت ذیل از فردوسی و اسدی پوش نیز بمعنی جامه و پوشش و لباس آمده است : ز پیشی و بیشی ندارند هوش خورش نان کشکین و پشمینه پوش . فردوسی ....
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر.[ زَ ب َ ] (ص ، ق ) بالا باشد که در مقابل پایین است وبه عربی فوق گویند. (برهان قاطع). پهلوی : هچ اپر مرکب از هچ (از) و اپر (ابر- بر) در پهلوی متأخر اژور «نیبرک 91» کردی ع : زبری (شدت ، سخت ). افغانی : زبر (بالا) بلوچی : زبر (قادر) «اسشق 651» طبر...