کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زَ ] (اِخ ) ابوالزبان محدث . (قاموس ). ابوالزبان از ابوحازم اعرج نقل حدیث کند و عبدالجباربن عبدالرحمن صبحی ازو روایت دارد. از ظاهر قاموس برمی آید که زبانی با تخفیف (باء) است ولی حافظ اسم و نسب او را با تشدید «باء» ضبط کرده است . (از تاج الع...
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زَ ] (از ع ، اِ) فارسیان زَبانی ّ واحد زبانیه را بتخفیف یا و بهمان معنی بکار برند و جمع آنرا زبانیان آرند. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). مرد متمرد. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد محافظ جان . (ناظم الاطباء). || مالک دوزخ . دوزخبان . مو...
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به زبان . (ناظم الاطباء). || شفاهی . ضد کتبی . مطلبی که کسی بکسی پیغام کند بدون آنکه بنویسد. (ناظم الاطباء). شفاهاً. بمشافهه . لساناً. بزبان . زباناً. (در تداول عامه ): زبانی هم بگو گذشته از آنکه نوشته ای . || ظاهری . ص...
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زَ ] (ص نسبی ) نسبت است به بنوزبان ، بطنی از تمیم . (از نهایة الارب قلقشندی چ ابراهیم انباری ص 268 بنقل از اثیرالدین ابوحیان ).
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به زبینه کسفینه که حیی است . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). زبانی منسوب به بنو زبینه حیی از عرب که فرزندان زبینةبن جندع بن لیث بن بکربن عبد مناةبن کنانه میباشند. پسر زبینه عبداﷲ است که او را سربال الموت گوین...
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زَ نی ی ] (ع اِ) بگفته ٔ بعضی واحد زبانیة. برخی نیز واحد زبانیه را زابن و بعضی دیگر زبنیه (مثل عفریه ) دانسته اند اما عرب این سخنان را نمیشناسد و زبانیه را از جمعهایی میداند که از لفظ خود واحدی ندارند. (صحاح بنقل از اخفش ). و رجوع به لسان ا...
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زُ ن َ ] (ع اِ) (...العقرب ) تثنیه ٔ زبانی در حالت نصب یا جر و اضافه .
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زُ نا ] (اِخ ) منزلی است از منزلهای ماه . (مهذب الاسماء). منزلی از منازل قمر. (دهار). یکی از بیست و هشت منزل ماه است . (از السامی فی الاسامی باب 27). زبانیاالعقرب دو ستاره ٔ روشن اند بر دو شاخ عقرب واقع میان شمال و جنوب ، فاصله ٔ میان آن دو...
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زُ نا ] (اِخ ) موضعی است که در این شعر هذلی یاد شده است : ما بین عین فی زبانی الذناب .(از معجم البلدان ).
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زُ نا ] (ع اِ) دو سروی کژدم . زُبانیا العقرب . (مهذب الاسماء). سرون کژدم . (دهار) (مقدمة الادب زمخشری چ فلوگل ص 70) (السامی فی الاسامی ): زبانیاالعقرب ؛ هر دو شاخ کژدم . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (صحاح اللغه ) (البستان )(ال...
-
واژههای مشابه
-
گستاخ زبانی
لغتنامه دهخدا
گستاخ زبانی . [ گ ُ زَ ] (حامص مرکب ) عمل گستاخ زبان . گستاخ گویی . گستاخ سخنی . بی پروا سخن گفتن .
-
گشاده زبانی
لغتنامه دهخدا
گشاده زبانی . [ گ ُ دَ / دِ زَ ] (حامص مرکب ) فصاحت . عمل گشاده زبان . رجوع به گشاده زبان شود.
-
کوتاه زبانی
لغتنامه دهخدا
کوتاه زبانی . [ زَ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت کوتاه زبان . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه زبان شود. || کم سخنی و نداشتن زبان دراز که موجب آزار دیگران گردد : سیرت و طریقت شمس الاسلام حسکا بابویه ، رحمةاﷲ علیه ، علمای فریقین را معلوم است که چگون...
-
کوته زبانی
لغتنامه دهخدا
کوته زبانی . [ ت َه ْ زَ ] (حامص مرکب ) کوتاه زبانی . (فرهنگ فارسی معین ).نیست از کوته زبانی بر لبم مهر سکوت تیغها پوشیده در زیر سپر باشد مرا. صائب (از آنندراج ).و رجوع به کوتاه زبانی و کوته زبان شود.