کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زایم
لغتنامه دهخدا
زایم . [ ی ِ ] (اِخ ) زائم . رجوع به ابوثابت الزائم شود.
-
واژههای همآوا
-
زعیم
لغتنامه دهخدا
زعیم . [ زَ ] (ع ص ) ضامن و پذرفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کفیل . ضامن و بمعنی وکیل . (غیاث اللغات ). ضامن . کفیل . پذیرفتار. (ناظم الاطباء). ضامن . (کشاف اصطلاحات الفنون ). کفیل ، و فی الحدیث ، الزعیم غارم . (اقرب الموارد) : قالوا نفقد صواع َ ا...
-
جستوجو در متن
-
گله
لغتنامه دهخدا
گله . [ گ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) پهلوی گیلک (شکایت )، پازند گیله . ظاهراً از گیرذک از گیرزک (شکل جنوب غربی ) از گرزکا ظاهراً از اوستایی گرز ، هندی باستان گره ، گرهتی (شکایت کردن ، عارض شدن )، کردی گلی (شکایت ) جیر (دعوی ) استی غرزوم ، گرزین (ناله کردن )....
-
مشغله
لغتنامه دهخدا
مشغله . [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) کار و بار. (غیاث ). مأخوذ از تازی ، کار و بار و شغل و پیشه و کسب ومعامله و داد و ستد و هر چیزی که شخص را بخود مشغول کند. (ناظم الاطباء). گرفتاری کار. شغل : آنکو چو من از مشغله و رنج حذر کردبا شاخ جهان بیهده شورید...