کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زایلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زایلة
لغتنامه دهخدا
زایلة. [ ی ِ ل َ ] (ع ص ) اوتاد... رجوع به اوتاد زائله و وتد شود. || بیوت ... منجمین منطقةالبروج را بچندین طریق منقسم به دوازده قسم کنند و هر قسم را بیت گویند... و آن چهار (بیت ) که مقدم بر اوتادند یعنی دوازدهم و نهم و ششم و سوم را بیوت زائله گویند. ...
-
زایلة
لغتنامه دهخدا
زایلة. [ ی ِ ل َ ] (ع ص ) زائلة. مؤنث زایل . (اقرب الموارد) : و کان الخطب مما یجل والنقض ممایخل و اصبح له کل نازلة زائلة و کل عضلة جالیة. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301 و چ فیاض ص 299). ترجمه : و نزدیک بود که کار بزرگ شود و شکست رخنه کند پس صباح کرد و حا...
-
واژههای همآوا
-
ذایلة
لغتنامه دهخدا
ذایلة. [ ی ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ذایل .
-
ضئیلة
لغتنامه دهخدا
ضئیلة. [ ض َ ل َ ] (ع اِ) ملاز. کام . (منتهی الارب ). || مار باریک . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). تیر مار. مار باریک اندام .
-
جستوجو در متن
-
زایل
لغتنامه دهخدا
زایل . [ ی ِ ] (ع اِ) خانه ٔ... در حساب رمل ، دلیل مئات است و زایل ضعیف است ... و نقطه در زایل دلیل بر ماضی است و نیز دلیل است بر عدم حصول مطلوب . (از کشاف اصطلاحات الفنون : وتد) و رجوع بزایل وتد در این لغت نامه شود. || بیوت ... (در اصطلاح منجمان )، ...
-
زایل وتد
لغتنامه دهخدا
زایل وتد. [ ی ِ ل ِ وَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در نزد اهل رمل : خانه های سوم و ششم و نهم و دوازدهم است و آنها را ساقط عن الوتد نیز گویند بجهت آنکه هر یک از این خانه ها نظر بطالع ندارد و خانه ٔ اول و چهارم و هفتم و دهم را وتد و خانه ٔ پنجم و هش...
-
لهیب
لغتنامه دهخدا
لهیب . [ ل ُ هََ ] (اِخ ) ابن مالک اللهبی ... قاله ابن مندة و حکی فیه ابوعمر لهب مکبرا و به جزم الرشاطی قال ابن مندة له خبر رواه عبداﷲبن محمد العدوی باسناد لایثبت و قال ابوعمر روی خبراً عجیباً فی الکهانة و اعلام النبوة و اورد العقیلی حدیثه قال اخبرنا...
-
باختر
لغتنامه دهخدا
باختر. [ ت َ ] (اِ) شمال . در اوستا بمعنی شمال است و اصل آن اباختر یعنی ماورأتر، آنطرف تر. (فرهنگ شاهنامه ٔ رضازاده ٔ شفق ). در اوستا اَپاخْتَرَ یا اَباخْذَر آمده . در فارسی باختر گوئیم . در مزدیسنا آرامگاه اهریمن و دیوها و جای دوزخ خوانده شده . (خر...