کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن اوس طائی از روات است . از ابی هریره روایت کرده و فرزند وی عصمة از او نقل حدیث کرده است و ابن حبان وی را از ثقات شمرده است . (از لسان المیزان ج 2).
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن زیاد طائی از راویان و از لحاظ موثق بودن مجهول الحال است . ابن ابی حاتم گوید که مدائنی مرسلاتی از وی روایت کرده است . (از لسان المیزان ج 2).
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن طلحه ٔ اسدی در جنگ معروف صفین سال 37 هَ . ق . بنفع علی (ع )نبرد میکرد و هم در آن جنگ کشته شد. در کتاب صفین نصربن مزاحم ص 304 نام وی جزء مبارزانی از اصحاب علی (ع ) که کشته شدند یاد شده است . (از اعیان الشیعه ).
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبید جذامی شاعر دلاور و از یاران معاویه در جنگ صفین است . وی بهمراهی معاویه از دمشق به صفین رفت در صفین ، اسیری در حالی که این دو بیت را میخواند بدو حمله کرد:یا صاحب السیف الحصیب المضرب و صاحب الجوشن ذاک المذهب هل لک فی طعن ...
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن عمرو جبرانی حاکم دمشق در 127 هَ . ق . است . طبری آرد: مروان بن محمد پس از آنکه خلافتش در شام استوار شد اهالی غوطه ، دمشق ، حمص و دیگر نواحی را در انتخاب حاکم آزاد گذارد و اهل دمشق زامل بن عمرو جبرانی را برگزیدند... و در همین...
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن موسی بن عیسی بن مهنا. در شعبان 770 هَ . ق . از طرف اشرف بجای جمازبن مهنا ولایت یافت . (از الدرر الکامنه ج 2). ابن ایاس آرد: زامک از آل فضل و امیر حلب بود و اشرف سلطان مصر (شعبان بن حسین بن محمدبن قلاون ) وی را بسال 762 هَ . ...
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) اسب معاویةبن مرداس سلمی . (منتهی الارب ).
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنانه بخش شوش شهرستان دزفول . واقع در 42 هزارگزی جنوب باختری شوش و 45 هزارگزی باختری راه اهواز به دزفول . منطقه ٔ آن دشت ، گرمسیر مالاریائی است و سکنه ٔ آن 450 تن اند که بزبان عربی و فارسی تکلم میکنند. آب آن از...
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ] (ع ص ) پیرو و تابع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ستور که از نشاط لنگان راه رود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
زامل
لغتنامه دهخدا
زامل . [ م ِ ](اِخ ) ابن عفیر طائی از شعرای عصر جاهلی عرب و معاصر حارث اصغر از ملوک غسانی شام بوده است و پدرش که بر طبق گفته ٔ برخی عقیل نام داشته و همچنین مادرش از قبیله ٔ کلب [ از قبائل قریش ] بوده اند. پس از حوادثی که در حجاز در زندگی زامل رخ داد ...
-
واژههای مشابه
-
عشیره زامل
لغتنامه دهخدا
عشیره زامل .[ ع َ رِ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چنانه بخش شوش شهرستان دزفول . سکنه ٔ آن 700 تن . آب آن از چاه . محصول آن غلات دیمی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
ذامل
لغتنامه دهخدا
ذامل . [ م ِ ] (ع اِ) نامی از نامهای مردان عرب است .
-
ضامل
لغتنامه دهخدا
ضامل . [ م ِ ] (ع ص ) ضَمیل . خشک . (منتهی الارب ).