کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زامخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زامخ
لغتنامه دهخدا
زامخ . [م ِ ] (ع ص ) شامخ . بلند. (اقرب الموارد). || مجازاً متکبر و گردنکش . (ناظم الاطباء). || مجازاً، کوه بلند. (ناظم الاطباء). || پیمانه ٔ پر و کامل . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
زمخ
لغتنامه دهخدا
زمخ . [ زُم ْ م َ ] (ع اِ) ج ِ زامخ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زامخ شود.
-
زمامخ
لغتنامه دهخدا
زمامخ . [ زَ م ِ ] (ع اِ) ج ِ زامخ . (ناظم الاطباء).