کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زال و زاغول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نیم زال
لغتنامه دهخدا
نیم زال . (ص مرکب ) زنی که به نصف عمر رسیده . (فرهنگ فارسی معین ) زن میانه عمر. (آنندراج ). زن نصف عمر. (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 402 شود.
-
آب زال
لغتنامه دهخدا
آب زال . [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از آبراهه های کشگان رود که در نزدیکی قلعه ٔ قاسم بدان می پیوندد.
-
دشت زال
لغتنامه دهخدا
دشت زال . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شنبه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 156 تن . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
زال بدفعال
لغتنامه دهخدا
زال بدفعال . [ ل ِ ب َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زال بدافعال شود.
-
زال رعنا
لغتنامه دهخدا
زال رعنا. [ ل ِ رَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) بمعنی زال بدافعال است که کنایه از دنیای ناپایدار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) : دولتش را نوعروسی دان که عکس زیورش دیده ٔ این زال رعنا برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
زال سپیدابرو
لغتنامه دهخدا
زال سپیدابرو. [ ل ِ س ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از دنیا است : از خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزداین زال سپیدابرو وین مام سیه پستان . خاقانی .رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
زال کوژپشت
لغتنامه دهخدا
زال کوژپشت . [ ل ِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) کنایه از فلک است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
زال مستحاضه
لغتنامه دهخدا
زال مستحاضه . [ ل ِ م ُ ت َ ض َ / ض ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زال عقیم است که کنایه از دنیا باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) : ای زال مستحاضه که آبستنی به شرزان خوش عذار غنچه ٔ عذرا چه خواستی .خاقانی .
-
زال ابرو
لغتنامه دهخدا
زال ابرو. [ اَ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است به اعتبار هلال که ماه یکشبه باشد. (برهان قاطع). || کنایه از دنیا است . (آنندراج ).
-
پل زال
لغتنامه دهخدا
پل زال . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به قلعه ٔ پل زال شود.