کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زال بن سام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زال بن سام
لغتنامه دهخدا
زال بن سام . [ ل ِ ن ِ ] (اِخ ) نام پدر رستم است . رجوع به تاریخ گزیده ص 90، 91، 92، 97،98 و تاریخ حبیب السیر و زال در همین لغت نامه شود.
-
واژههای مشابه
-
نیم زال
لغتنامه دهخدا
نیم زال . (ص مرکب ) زنی که به نصف عمر رسیده . (فرهنگ فارسی معین ) زن میانه عمر. (آنندراج ). زن نصف عمر. (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 402 شود.
-
آب زال
لغتنامه دهخدا
آب زال . [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از آبراهه های کشگان رود که در نزدیکی قلعه ٔ قاسم بدان می پیوندد.
-
دشت زال
لغتنامه دهخدا
دشت زال . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شنبه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 156 تن . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
زال بدافعال
لغتنامه دهخدا
زال بدافعال . [ ل ِ ب َ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). و رجوع به زال بدفعال ، زال رعنا، زال عقیم و زال مستحاضه شود.
-
زال بدفعال
لغتنامه دهخدا
زال بدفعال . [ ل ِ ب َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زال بدافعال شود.
-
زال دستان
لغتنامه دهخدا
زال دستان . [ ل ِ دَ ] (اِخ ) پدر رستم باشد. (آنندراج ). و رجوع به زال و دستان شود.
-
زال رعنا
لغتنامه دهخدا
زال رعنا. [ ل ِ رَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) بمعنی زال بدافعال است که کنایه از دنیای ناپایدار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) : دولتش را نوعروسی دان که عکس زیورش دیده ٔ این زال رعنا برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
زال سپیدابرو
لغتنامه دهخدا
زال سپیدابرو. [ ل ِ س ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از دنیا است : از خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزداین زال سپیدابرو وین مام سیه پستان . خاقانی .رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
زال سپیدرو
لغتنامه دهخدا
زال سپیدرو. [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا است . (آنندراج ). بمعنی زال رعنا است که دنیا باشد. (برهان قاطع). || کنایه از بی مهر و بی شفقت باشد. (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
زال عقیم
لغتنامه دهخدا
زال عقیم . [ ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی زال سفیدرو است که کنایه از دنیا و ملک دنیا باشد. (برهان قاطع).
-
زال کوژپشت
لغتنامه دهخدا
زال کوژپشت . [ ل ِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) کنایه از فلک است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
زال کوفه
لغتنامه دهخدا
زال کوفه . [ ل ِ ف َ ] (اِخ ) پیره زنی بود در زمان نوح که اثر طوفان از تنور خانه ٔ او ظاهر شد و به او مضرت نرسانید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (شرفنامه ٔ منیری ). در آنندراج بیت ذیل را شاهد آورده است :نه زال مدائن کم از پیرزن کوفه نه حجره...
-
زال مداین
لغتنامه دهخدا
زال مداین . [ ل ِ م َ ی ِ ] (اِخ ) پیر زنی که خانه ٔ مجاور ایوان داشت و با همه ٔ ابرام انوشیروان نفروخت و انوشیروان به ستم از وی نستد و کجی و قناسیی در کاخ راه یافت . (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (شرفنامه ٔ منیری ) : نه زال مدائن کم از پیرز...