کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاغج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاغج
لغتنامه دهخدا
زاغج . (اِخ ) یکی از منزلهای راه قدیم میان قلعه ٔ بیرمی کمازان و قلعه ٔ ارومیه بوده است . گلستانه آرد: سه منزل راه طی نمودند [علم خان و اسراء زندیه ] در منزل چهارم که مشهور به زاغج بوده نامداران زندیه را بنهج مسطور سوار الاغها کرد. (مجمل التواریخ گلس...
-
زاغج
لغتنامه دهخدا
زاغج . [ غ ِ ] (اِ) بمعنی زاغ است که مرغ سیاه منقار سرخ باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). و سامانی گوید: مخفف زاغیجه و زاغچه است و زاغیژه نیز درست است . (آنندراج ) : دلا بنال که رفتند بلبلان چمن وطن گرفته بگلزار عکه و زاغج . درویش سقا (از آنندراج ).همین...
-
جستوجو در متن
-
زاغچ
لغتنامه دهخدا
زاغچ . [ غ ِ ] (اِ)زاغ است . (الفاظ الادویه ). و سامانی گوید: محفف زاغچه و زاغیچه است و زاغیژه نیز درست است . (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) : بسان این دل سرگشته دم بدم دولاب ز دست چرخ جفاجوی میزند غچ غچ دلا منال که رفتند بلبلان چمن وطن گرفته بگلزار عکه و...