کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاده زمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عزمی زاده
لغتنامه دهخدا
عزمی زاده . [ ع َ دَ ] (اِخ ) مصطفی بن محمد، مشهور به عزمی زاده (977-1040 هَ .ق .). از فقهای حنفی است و بترتیب قضای دمشق و مصر و بروسه و ادرنه را بعهده داشت . اصل او از ترکان است . او راست : نتائج الافکار، حاشیه بر درر الحکام ، دیوان الانشاء، حاشیه ب...
-
علمی زاده
لغتنامه دهخدا
علمی زاده . [ ع ِ دَ ] (اِخ ) شریف عبری . از او چهل وپنج بیت در «زبدة الشعراء» آمده است . (از کشف الظنون ). رجوع به صبری (شریف ...) شود.
-
گلستان زاده
لغتنامه دهخدا
گلستان زاده . [ گ ُ ل ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بستان زاده . گل و سبزه . (آنندراج ). آنچه در گلستان رسته است : این طفل کبودپوش بستان زاده از صفحه ٔ دشت بایدش داد سبق . میر الهی همدانی (از آنندراج ).گلستان زادگان دارند دلکش صورتی اماحیا از روی گ...
-
گوان زاده
لغتنامه دهخدا
گوان زاده . [ گ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پهلوان نژاد. بهادرنسب . (فهرست ولف ) : از آنجا سوی قلب توران سپاه گوان زادگان برگرفتند راه .فردوسی .
-
کی زاده
لغتنامه دهخدا
کی زاده . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) فرزند کی . شاهزاده : کی منم کی برد مخالف ، تاج جز به کی زاده کی دهند خراج ؟ نظامی .رجوع به کی شود.
-
کیان زاده
لغتنامه دهخدا
کیان زاده . [ ک َ / کیا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زاده ٔ کیان و پادشاه زاده . (ناظم الاطباء). کیان نژاد. از نژاد کیان . که از نسل کیان و شاهان است : به پیش گو اسفندیار آمدندکیان زادگان زار و خوار آمدند. دقیقی .کیان زاده گفت ای جهاندار شاه برو کینه ٔ باب...
-
کنیزک زاده
لغتنامه دهخدا
کنیزک زاده .[ ک َ زَ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) فرزند شخص از کنیز و داه . (ناظم الاطباء). اَنقَس . (منتهی الارب ).
-
گاو زاده
لغتنامه دهخدا
گاو زاده . [ وِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گاوی که زاییده است . || مجازاً، گنج بی رنج ، غنیمت بارده ، نان پخته : در دخل هر شحنه و محتسب راگشاده ست تا هست ازارت گشاده ز احداث فسق تو مر این و آن رازهی نان پخته زهی گاو زاده .سوزنی .
-
گرگ زاده
لغتنامه دهخدا
گرگ زاده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ،اِ مرکب ) بچه ٔ گرگ . زائیده شده از گرگ : عاقبت گرگ زاده گرگ شودگرچه با آدمی بزرگ شود.سعدی .
-
نخست زاده
لغتنامه دهخدا
نخست زاده . [ ن ُ خ ُ / ن َ خ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نخست زاد. (ناظم الاطباء).
-
نقیب زاده
لغتنامه دهخدا
نقیب زاده . [ ن َ دَ / دِ ] (اِخ ) عبدالقادربن سیدیوسف حلبی حنفی ، معروف به نقیب زاده . از فقهای قرن یازدهم است . وی به سال 1060 هَ . ق . از حلب به مدینه رفته و در آنجا به تدریس پرداخته است . او راست : لسان الحکام ، در فقه . معرفةالرمی بالسهام . (از ...
-
نورالدین زاده
لغتنامه دهخدا
نورالدین زاده . [ رُدْ دی دَ ] (اِخ ) مصلح الدین مصطفی (متوفی در 981هَ . ق .). او راست : تفسیر قرآن . (یادداشت مؤلف ).
-
سپاهی زاده
لغتنامه دهخدا
سپاهی زاده . [ س ِ دَ] (اِخ ) مولی محمدبن علی . متوفی بسال 997 هَ . ق . که تقویم البلدان را بترتیب حرف معجمه مرتب کرده و اضافاتی بر آن کرده است و نام آن را اوضح الممالک الی معرفة البلدان و المسالک نهاده است ، که به سال 980 از آن فارغ شده و به سلطان م...
-
زمین زاده
لغتنامه دهخدا
زمین زاده . [زَ دَ / دِ ] (اِخ ) آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله . (ناظم الاطباء). محمد مصطفی (ص ). (آنندراج ). || (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) جمله ٔ موجودات . (آنندراج ). || آدمی زاده . بشر. (ناظم الاطباء). || خاکسار. (ناظم الاطباء). || وحید دستگردی «خاک زمین ...
-
زینی زاده
لغتنامه دهخدا
زینی زاده . [ زَ دَ ] (اِخ ) حسین بن احمد. از علمای اواخر قرن دوازده هجری . او راست : 1 - اعراب الکافیه . 2 - تعلیق الفواصل علی اعراب العوامل . 3 - حل اسرار الاخیار علی اعراب . رجوع به معجم المطبوعات شود.