کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ری را پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گوارنه ری
لغتنامه دهخدا
گوارنه ری . [ ن ِ ] (اِخ ) گوارنه ریوس . خانواده ای از سازفروشان کرمن (ایتالیا) در قرن هفدهم و هجدهم م .
-
پیه ری
لغتنامه دهخدا
پیه ری . [ پی ِ ] (اِخ ) (سلوکیه ٔ...) پیِری . نام شهر بزرگی از سلوکیدا یعنی قسمت جنوب شرقی کیلیکیه و جنوب کماژن و سوریه ٔ علیا به عهد سلوکیها و آن بندر بزرگ سوریه ٔ سلوکی محسوب میشد و در کنار رود ارن تس ساخته شده بود و سلوکیه ٔ پیه ری (مقدونی ) بدان...
-
راه ری
لغتنامه دهخدا
راه ری . [ رَ ] (اِخ ) نام محله ای به قزوین واقع در جنوب شرقی آن شهر.
-
راه ری
لغتنامه دهخدا
راه ری . [ رَ] (اِخ ) دهی از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری دهدز در کنار راه مالرو پیربه به سرتول . دهی است کوهستانی و معتدل ، و سکنه ٔ آن 95 تن میباشد. آب ده از چشمه و قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و گله دا...
-
ری اردشیر
لغتنامه دهخدا
ری اردشیر. [ رَ ی ِ اَدَ ] (اِخ ) ری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ری شود.
-
ری کردن
لغتنامه دهخدا
ری کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، بجای ریع کردن یعنی گوالیدن و افزون شدن بکار رود: این آرد هر منی نیم من ری می کند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریع و ریع کردن شود.
-
ری آباد
لغتنامه دهخدا
ری آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش میامی شهرستان شاهرود. دارای 750 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و میوه و لبنیات و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
ری بلک
لغتنامه دهخدا
ری بلک . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. دارای 300 تن سکنه . آب آن از چاه تأمین می شود و محصول عمده ٔ آنجا غلات دیمی و لبنیات و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ری شهر
لغتنامه دهخدا
ری شهر. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان بوشهر، دارای 200 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و سبزی و خرما و راه آن فرعی است . به قول معروف ، محل اولیه ٔ بندر بوشهر ری شهر بوده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ری شهر
لغتنامه دهخدا
ری شهر. [ رَ ش َ ] (اِخ ) نام ویرانه ٔ شهری است که در استان فارس ایران و درهشت هزارگزی بندر بوشهر قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). نام شهری به خوزستان . (فیروزآبادی ) (منتهی الارب ). ریواردشیر. ناحیه ٔ کوچکی از ولایت ارجان خوزستان . (یادداشت م...
-
ری وقاف
لغتنامه دهخدا
ری وقاف . [ رَ / رِ وَ ] (اِ مرکب ) هرزه کاری . هرزه گویی . کارهای عبث . (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قول و دلیل . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ).
-
جستوجو در متن
-
قسطانة
لغتنامه دهخدا
قسطانة. [ ق ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است میان ری و ساوه . (منتهی الارب ). این قریه در یک منزلی ری واقع است ، و آن را بستانه خوانند. (معجم البلدان ). کستانه . (سمعانی ). دهی است از ری و ساوه ، و جماعتی از محدثان بدان منسوبند. و آن را کشتانه نیز خوانند. (الل...
-
طمغاج
لغتنامه دهخدا
طمغاج . [ طَ ] (اِخ ) نام ولیعهد تکش به ری . بگفته ٔ صاحب حبیب السیر، پس از آنکه میان سلطان تکش خوارزمشاه وطغرل سلجوقی صلح افتاد بنواحی ری و طغرل ولایت ری رابدیوان خوارزمشاه بازگذارد بدان شرط که تکش متعرض دیگر ولایات نگردد، خوارزمشاه این طمغاج را به ...
-
راز
لغتنامه دهخدا
راز. (اِخ ) نام پادشاه زاده ای است ، گویند او را برادری بود که ری نام داشت هر دو به اتفاق شهری بنا کردند چون به اتمام رسید میان هر دو در تسمیه ٔ آن مناقشه شد چه هر کدام میخواستند که مسمی بنام خود کنند. بزرگان آن زمان بجهت رفع مناقشه شهر را بنام ری کر...