کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریگناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریگناک
لغتنامه دهخدا
ریگناک . (ص مرکب ) ریگی . || جایی که دارای ریگ باشد. (ناظم الاطباء): دمث ؛ جای نرم ریگناک . نهر سهل ؛ جوی ریگناک . (منتهی الارب ). زراغن و زراغنگ ؛ زمین ریگناک . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
حریت
لغتنامه دهخدا
حریت . [ ح ُرْ ری ی َ ] (ع اِ) زمین نرم ریگناک .
-
صمانة
لغتنامه دهخدا
صمانة. [ ص َم ْ ما ن َ ] (ع اِ) زمین درشت سنگناک در جنب زمین نرم ریگناک یا عام است . (منتهی الارب ).
-
دمث
لغتنامه دهخدا
دمث . [ دَ ] (ع ص ، اِ) جای نرم . ج ، دماث . (ناظم الاطباء). جای نرم ریگناک . (از اقرب الموارد).
-
زراغنگ
لغتنامه دهخدا
زراغنگ . [ زَ غ َ ] (اِ) زمین ریگناک بوده و زراغن نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 263). زراغن است که زمین ریگناک و سخت باشد. (از برهان ). زمین ریگناک باشد. (اوبهی ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : زمین زراغنگ و راه درازش همه سنگل...
-
اوعس
لغتنامه دهخدا
اوعس . [ اَ ع َ ] (ع ص ) جای نرم ریگناک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمین نرم ریگناک . (از منتهی الارب ). ریگ نرم . (مهذب الاسماء). ج ، وُعْس ، اَواعِس . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). جج ، اواعس است . (المنجد).
-
دمث
لغتنامه دهخدا
دمث . [ دَ م ِ ] (ع ص ، اِ) جای نرم ریگناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || هر جای نرم . ج ، دماث . (ناظم الاطباء).
-
اواعس
لغتنامه دهخدا
اواعس . [ اَ ع ِ ](ع ص ، اِ) ج ِ اَوعَس . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). زمین نرم ریگناک . (آنندراج ). رجوع به اوعس شود.
-
وعس
لغتنامه دهخدا
وعس . [ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اوعس . به معنی زمینهای نرم ریگناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جج ، اواعس . (از اقرب الموارد). || ج ِ وعساء. (ناظم الاطباء). رجوع به وعساء شود.
-
ابغث
لغتنامه دهخدا
ابغث . [ اَ غ َ ] (ع ص ، اِ) گوسفند نر پیسه . || شیر. اسد. || مرغی است تیره رنگ . || گردرنگ . گردگون . گردگونه . مؤنث : بَغْثاء. ج ، بُغث . || (اِخ ) جائی است ریگناک .
-
دماث
لغتنامه دهخدا
دماث . [ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَمِث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ج ِ دمیث ، به معنی جای نرم ریگناک . (آنندراج ).ج ِ دمیث . (ناظم الاطباء). رجوع به دمث و دمیث شود.
-
زراغش
لغتنامه دهخدا
زراغش . [ زَ غ َ ] (اِ) زمین ریگناک و زمین سخت را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بمعنی زراغنگ است . (اوبهی ). ظاهراً مصحف زراغن است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زراغن و زراغنگ شود.
-
رغاب
لغتنامه دهخدا
رغاب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) زمینی که آب در آن روان نشود مگر به باران بسیار. رغاث . رجوع به این کلمه شود. || زمین نرم فراخ ریگناک . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). زمین نرم . (مهذب الاسماء).
-
ژراغنگ
لغتنامه دهخدا
ژراغنگ . [ ژَ غ َ ] (اِ) زمین ریگناک . (آنندراج ) : زمین ژراغنگ و راه درازش همه سنگلاخ و همه شوره یکسر. عسجدی (از فرهنگ شعوری ).این بیت را اسدی در لغت نامه بشاهد لغت زراغنگ (با زاء یک نقطه ) آورده است . رجوع به زراغنگ شود.