کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ریتین
لغتنامه دهخدا
ریتین . [ ی َ ت َ ] (ع اِ) دو ریه .تثنیه ٔ ریه . دو شش . دو سل . هردو شش . دو فلقه ٔ راست و چپ ریه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریه و شش شود.
-
شج
لغتنامه دهخدا
شج . [ ش ُ ] (اِ) شش . ریه . (مهذب الاسماء ذیل ریه ).
-
رئون
لغتنامه دهخدا
رئون . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رئة. (منتهی الارب ). ریه ها. شُش ها. رجوع به رئه و ریه شود.
-
اتریش
لغتنامه دهخدا
اتریش . [ اِ ] (اِخ ) نام قلعه ای به اندلس از اعمال ریه .
-
فلامریا
لغتنامه دهخدا
فلامریا. [ ] (اِ) به سریانی ریه است که به فارسی شش نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
ذات الجنب والریة
لغتنامه دهخدا
ذات الجنب والریة. [ تُل ْ جَم ْ ب ِ وَرْ ری َ ] (ع اِ مرکب ) التهاب غشاء و ریه .
-
رئات
لغتنامه دهخدا
رئات . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رئة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). (آنندراج ). و رجوع به رئة و ریه شود.
-
رئة
لغتنامه دهخدا
رئة. [ رِ ءَ ] (ع اِ) شش ، و هاء بدل از یاء است . ج ، رآت ، رئون . (آنندراج ). و رجوع به ریه شود.
-
ریوی
لغتنامه دهخدا
ریوی . [ ی َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به ریه : امراض ریوی . (یادداشت مؤلف ).
-
طرجلة
لغتنامه دهخدا
طرجلة. [ طَ ج َ ل َ ] (اِخ ) شهر کوچکی است به اندلس از نواحی ریة. (معجم البلدان ج 6 ص 38).
-
شخیوه
لغتنامه دهخدا
شخیوه . [ ش َ وَ ] (اِ صوت ) صفیر. بانگ که از میان دو لب برآید چون هوای درون ریه به خارج فرستند.
-
مهشور
لغتنامه دهخدا
مهشور. [ م َ ] (ع ص ) شتر سوخته ریه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
برونشیت
لغتنامه دهخدا
برونشیت . [ بْرُن ْ / ب ُ رُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) برنشیت . از امراض ریه . رجوع به برنشیت شود.
-
خانه ٔ شش
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ شش . [ ن َ / ن ِ ی ِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حبابچه ٔ ریوی . حبابهای متعلق به ریه .
-
هوا دادن
لغتنامه دهخدا
هوا دادن . [ هََ دَ ] (مص مرکب ) اتاق یا هر جای بسته را با هوای خارج مربوط کردن . || هوابه درون ریه فرستادن با وسایل . || در مجاورت هوا قرار دادن جراحت و موجب سیم کشیدگی آن شدن .