کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ریشه وار
لغتنامه دهخدا
ریشه وار.[ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همانند ریشه . بسان ریشه . || لیفی . مانند لیف . (ناظم الاطباء).
-
ریشه والا
لغتنامه دهخدا
ریشه والا. [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی سنبل جبلی است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به سنبل جبلی شود.
-
نان ریشه
لغتنامه دهخدا
نان ریشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) نان ریزه .- نان ریشه فروش ؛ آنکه پاره های نان فروشد. (آنندراج ) : آنکه چون شاخ گل آراسته اش می بینی شوخ نان ریشه فروشی است بصد شیرینی .سیفی بدیعی (از آنندراج ).
-
بی ریشه
لغتنامه دهخدا
بی ریشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + ریشه ) آنچه ریشه نداشته باشد چون کاغذ بی ریشه و انبه ٔ بی ریشه و مانند آن . (آنندراج ). بدون الیاف . (ناظم الاطباء). || بی اصل . رجوع به ریشه شود.
-
خشک ریشه
لغتنامه دهخدا
خشک ریشه . [ خ ُ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) بهانه . عذر. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء).- خشک ریشه کردن ؛ بهانه کردن . عذر آوردن باشد اگر چنانکه گویند خشک ریشه می کند مراد آن باشد که بهانه می کند. (برهان قاطع).|| خشکی روی زخم . خشک ریش . (از برهان قاطع)...
-
زبان ریشه ای
لغتنامه دهخدا
زبان ریشه ای . [ زَ ن ِش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان یک هجائی ، زبان یک سیلابی . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 11 و «زبان » شود.
-
طبقه ٔ مولد ریشه های فرعی
لغتنامه دهخدا
طبقه ٔ مولد ریشه های فرعی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وَل ْ ل ِ دِ ش َ / ش ِ ی ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پریسیکل عبارت از یک یا چند طبقه بافته هائی است که استوانه ٔ مرکزی را احاطه نموده است ودر داخل آندودرم و خارج آوندهای چوبی و دسته های آبکشی...
-
جستوجو در متن
-
هم اصل
لغتنامه دهخدا
هم اصل .[ هََ اَ ] (ص مرکب ) هم ریشه . رجوع به هم ریشه شود.
-
رادیسل
لغتنامه دهخدا
رادیسل . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح گیاه شناسی ریشه ٔ فرعی گیاه . به این توضیح که از ریشه ٔ اصلی پس از مدتی ریشه های دیگری بنام ریشه ٔ فرعی یا رادیسل خارج میگردد که خود آنها نیز بنوبه خود منشعب میشوند و ریشه های فرعی بوجود می آورند.
-
نه
لغتنامه دهخدا
نه . [ ن ِه ْ ] (ریشه ٔ فعل ) ریشه ٔ فعل نهادن است . رجوع به نهادن شود.
-
یارابه
لغتنامه دهخدا
یارابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) ریشه ٔ گیاهی که از تخم آن روغن می گیرند و نانی که از آن ریشه می سازند. (ناظم الاطباء).
-
جعش
لغتنامه دهخدا
جعش . [ ج َ ] (ع اِ) ریشه ٔ گیاه . || ریشه ٔ گیاه صلیان . (اقرب الموارد). رجوع به صلیان در همین لغت نامه شود.
-
دوس
لغتنامه دهخدا
دوس . (ریشه ٔ فعل ) ریشه ٔ مضارع دوسیدن به معنی چسبیدن . لصق و لزق . رجوع به دوسیدن شود.
-
اراقیطون
لغتنامه دهخدا
اراقیطون . [ اَ ] (معرب ، اِ) آراقیطون . اَرقیطون . باباآدم . مندوس . و ریشه ٔ باباآدم ریشه ٔ آنست .
-
کامین
لغتنامه دهخدا
کامین . (اِ) ریشه ٔ خولنجان . (ناظم الاطباء).