کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریزان
لغتنامه دهخدا
ریزان . (نف ، ق مرکب ) نعت فاعلی از ریختن و به معنی در حال ریزش . (از شعوری ج 2 ص 19). پاشان . افشان . روان . جریان دارنده . (ناظم الاطباء). ریزنده . مدرار. در حال ریختن . (یادداشت مؤلف ).- آب یا اشک ریزان ؛ ماء یا دمع ساکب . (یادداشت بخط مؤلف ). ...
-
واژههای مشابه
-
عرق ریزان
لغتنامه دهخدا
عرق ریزان . [ ع َ رَ ] (ق مرکب ) خوی ریزان . در حال عرق ریختن . در حال خوی ریختن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
درم ریزان
لغتنامه دهخدا
درم ریزان . [ دِ رَم ْ ] (اِ مرکب ) نثار درم . (یادداشت مرحوم دهخدا) : در باغ به نوروز درم ریزانست بر نارونان لحن دل انگیزانست .منوچهری .
-
ریزان پشن
لغتنامه دهخدا
ریزان پشن . [ ] (اِخ ) نام قلعه ای بوده : داوه ، این دیه را ریذویه بنا کرده است صاحب قلعه که بر کوه خوشتر است و آن را قلعه ٔ ریزان پشن می گویند. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 71).
-
اشک ریزان
لغتنامه دهخدا
اشک ریزان . [ اَ ] (نف مرکب ) چشمی که اشک بسیار می افشاند. (ناظم الاطباء) : همه منکوب و پریشان و منخوب و اشکریزان و حیران . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 455).بریحان نثار اشکریزان بقرآن و چراغ صبح خیزان . نظامی .سلطان سریر صبح خیزان سرخیل سپاه اشکریزان . نظ...
-
برگ ریزان
لغتنامه دهخدا
برگ ریزان . [ ب َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) برگ ریز. برگ ریزنده . در حال برگ ریختن : چنین تا به شب برگ ریزان بودوز آشوب هر دد گریزان بود. اسدی . || (اِ مرکب ) بودن آفتاب است در برج میزان که فصل پائیز و خزان باشد. (برهان ) (از آنندراج ). موسم خزان . (غیاث...
-
خوی ریزان
لغتنامه دهخدا
خوی ریزان . [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ] (ق مرکب ) عرق ریزان . (یادداشت مؤلف ).
-
باد برگ ریزان
لغتنامه دهخدا
باد برگ ریزان . [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به باد خریف ، باد خزان و باد پائیز شود.
-
واژههای همآوا
-
ریضان
لغتنامه دهخدا
ریضان . (ع اِ) ج ِ روضة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (اقرب الموارد). رجوع به روضة شود.
-
جستوجو در متن
-
منسکب
لغتنامه دهخدا
منسکب . [ م ُ س َ ک ِ ] (ع ص ) ریزان و آب ریزان . (آنندراج ). آب ریزنده . (غیاث ). ریزان و آب ریزنده . (ناظم الاطباء). رجوع به انسکاب شود. || گریه ٔ بسیارکننده . (غیاث ) (آنندراج ).
-
حطلان
لغتنامه دهخدا
حطلان . [ ] (ع مص ) ریزان شدن باران . (المصادر زوزنی ).
-
برگ ریزی
لغتنامه دهخدا
برگ ریزی . [ ب َ] (اِ مرکب ) پائیز. خریف . خزان . (از ناظم الاطباء). برگ ریز. برگ ریزان . رجوع به برگ ریز و برگ ریزان شود.