کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریرق
لغتنامه دهخدا
ریرق . [ رَ رَ ] (ع اِ) سگ انگور. (منتهی الارب ). عنب الثعلب . (نشوء اللغة ص 28) (ناظم الاطباء). ربرق . ریزق . (نشوء اللغة). تاجریزی . سپنگور. سگ انگور. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به سگ انگور و عنب الثعلب و ریزق شود.
-
جستوجو در متن
-
ریزق
لغتنامه دهخدا
ریزق . [ رَ زَ ] (ع اِ) عنب الثعلب . (ناظم الاطباء). سگ انگور. یا آن با دو راء (ریرق ) است . (از منتهی الارب ). ربرق . ریرق . عنب الثعلب . (نشوء اللغة ص 28). رجوع به ریرق و ربرق و عنب الثعلب شود.
-
ربرق
لغتنامه دهخدا
ربرق . [ رِ رِ ] (سریانی ، اِ) بلغت سریانی سگ انگور باشد که بتازی عنب الثعلب خوانند. (برهان ) (آنندراج ). تاج ریزی . انگورک توزه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). عنب الثعلب . (از اختیارات بدیعی ) (اقرب الموارد). تاجریزی . فنا. ثُلُثان . عنب الذئب . (...