کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریختنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریختنی
لغتنامه دهخدا
ریختنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) پاشیدنی . و افشاندنی و افگندنی و هر چیز که قابل و سزاوار جریان و افشان باشد. (ناظم الاطباء).- دورریختنی ؛ هر چیز بیکار و بیفایده . (ناظم الاطباء). || نثار خواه گل باشد و یا زر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). کنایه...
-
جستوجو در متن
-
ناریختنی
لغتنامه دهخدا
ناریختنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) مقابل ریختنی . رجوع به ریختنی شود.
-
صعوط
لغتنامه دهخدا
صعوط. [ص َ ] (ع اِ) داروی به بینی ریختنی . (منتهی الارب ).
-
باریدنی
لغتنامه دهخدا
باریدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) فرودآمدنی . نازل شدنی . ریختنی . رجوع به باریدن شود.
-
صبوب
لغتنامه دهخدا
صبوب . [ ص َ ] (ع ص ) ریخته از آب و مانند آن . (منتهی الارب ). آنچه ریخته شود بر عضو انسان ریختنی فراخ ، از آب و جز آن . (بحر الجواهر).
-
وشوعات
لغتنامه دهخدا
وشوعات . [ وَ ] (ع اِ) ج ِ وشوع . داروهای دردهان ریختنی . (منتهی الارب ). رجوع به وَشوع شود.
-
شاریدنی
لغتنامه دهخدا
شاریدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) صفت از شاریدن . جاری شدنی . تراویدنی . ریختنی . رجوع به شاریدن شود.
-
صعط
لغتنامه دهخدا
صعط. [ ص َ ] (ع مص ) داروی بینی ریختنی در بینی کسی ریختن . (منتهی الارب ).
-
نثار
لغتنامه دهخدا
نثار. [ ن ُ ] (ع اِ) آنچه نریزد از هر چیزی و پراکنده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنچه از زر و گوهر که پاشیده شود. (غیاث اللغات از کشف اللغات ). ریختنی که بر سر عروس و جز آن ریزند. (آنندراج از بهار عجم ).
-
نشوغ
لغتنامه دهخدا
نشوغ . [ ن َ ] (ع اِ) داروی در دهان و بینی ریختنی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). وجور. سعوط. (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). داروی در دهان ریختنی یا در بینی افکندنی . (ناظم الاطباء). انفیه . داروی دهان و بینی . (یادداشت مؤلف ) || (ص...
-
وشوع
لغتنامه دهخدا
وشوع . [ وَ ] (ع اِ) گیاه متفرق که در کوه روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || داروی دردهان ریختنی . (منتهی الارب ). دارویی که در میان دهن فروکنند. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). وجور. (بحر الجواهر) (اقرب الموارد). ج ، وشوعات .
-
وجور
لغتنامه دهخدا
وجور. [ وَ / وُ ] (ع اِ) داروی در دهن ریختنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).داروی رقیق که در حلق ریزند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هر دارو که به دهان طفل یا مریض ریزند آنگاه که تناول آن ممکن نگردد. (از بحر الجواهر) (زمخشری ). دارو که ...
-
سعوط
لغتنامه دهخدا
سعوط. [ س َ ] (ع اِ) دارو به بینی ریختنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دارویی را گویند که اندر بینی چکانند. (ذخیره خوارزمشاهی ). ج ، سعوطات . دارو که در بینی افکنند. (مهذب الاسماء). آنچه در بینی کنند و مایع باشد باین اسم نامند و از اختراعات جالینوس اس...
-
نشوع
لغتنامه دهخدا
نشوع . [ ن َ ] (ع اِ) دارو که به میان دهن فروکنند. (مهذب الاسماء). آنچه در دهان و بینی ریزند. (از بحر الجواهر). سعوط. وجور. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از معجم متن اللغة). داروی در دهان افکندنی و در بینی ریختنی . (منتهی الارب ). داروئی که در دهان ...