کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریایی
لغتنامه دهخدا
ریایی .(ص نسبی ) ریائی . منسوب به ریا. مُرائی . (از یادداشت مؤلف ). مکار و ریاکار. (ناظم الاطباء) : خدا خدا به تو نالم ز زاهدان ریایی که عالمی بفریبند با قبا و ردایی . ؟ (از روزنامه ناله ٔ ملت ).رجوع به ریاکار شود.
-
واژههای مشابه
-
بی ریایی
لغتنامه دهخدا
بی ریایی . (حامص مرکب ) عمل و حالت بی ریا. صداقت . راستی . اخلاص . خلوص نیت . (ناظم الاطباء). رجوع به بی ریا و ریا شود.
-
جستوجو در متن
-
ریاکارانه
لغتنامه دهخدا
ریاکارانه . [ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) از روی ریاکاری . ریایی . (یادداشت مؤلف ).
-
یک رویی
لغتنامه دهخدا
یک رویی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بی ریایی و بی ساختگی و یک جهتی و بی خلافی . (ناظم الاطباء). و رجوع به یک روی و یک رویه شود.
-
زهدفروشی
لغتنامه دهخدا
زهدفروشی . [ زُ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل زهدفروش : چه ملامت بود آن را که چنین باده خورداین چه عیب است بدین بی خردی وین چه خطاست باده نوشی که در او روی و ریایی نبودبهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست . حافظ.رجوع به زهد و زهدفروش و دیگر ترکیبهای آن شود...
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زَ ] (ع مص ) نای زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نی نواختن . (غیاث ) : راه تظاهر به خمر و زمر و محظورات شرع بربست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 439).عاشق میدان و اس...
-
چاک زدن
لغتنامه دهخدا
چاک زدن . [ زَ دَ] (مص مرکب ) دریدن . پاره کردن . شکافتن : ره جیب جانها رفو میزندبنازم به چاکی که او میزند. ظهوری (از آنندراج ). || دریدن گریبان یا جامه در ماتمی از شدت اندوه و المی . دریدن لباس به نشانه ٔغم و اندوه عظیم یا ترس یا تظلم : نیکعهدی در ز...
-
رضایی
لغتنامه دهخدا
رضایی . [ رِ ] (اِخ ) یا رضایی نوربخشی یا رضایی رازی . شاه رضا خلف شاه بهاءالدین . به لیاقت و قابلیت و عَذْب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت . رباعی :ای کرده عبادت ریایی فن خودآراسته از لباس عصیان تن خودطوقیست به گ...
-
ورج
لغتنامه دهخدا
ورج . [ وَ] (اِ) جلوخان و پیشگاه خانه . (ناظم الاطباء). || ارج . قدر و مرتبه . (از آنندراج ) (برهان ). بزرگی و بزرگواری و عظمت و شأن و شوکت و قدر و لیاقت و قیمت و ارزش و رتبه و درجه و پایه و منصب و شغل . (ناظم الاطباء). || فر ایزدی . فره . خوره . (ف...
-
ملق
لغتنامه دهخدا
ملق . [ م َ ل َ ] (ع مص ) برآمدن خاتم از انگشت . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برآمدن انگشتری از انگشت . (از ناظم الاطباء). چرخیدن وتکان خوردن انگشتری در انگشت از گشادی آن . (از اقرب الموارد). || چاپلوسی کردن . (المصادر زوزنی ). چاپلوسی و دوستی و نرم...
-
ریا
لغتنامه دهخدا
ریا. (ع اِمص ) ریاء. ظاهرسازی . چشم دیدی . (یادداشت مؤلف ). ساختگی . ظاهری : زنا و ریا آشکارا شوددل نرم چون سنگ خارا شود. فردوسی .من مانده به یمگان درون از آنم کاندر دل من شبهت و ریا نیست . ناصرخسرو.اگر احسان کنی با مستحق کن نه ازبهر ریا ازبهر حق کن...
-
زاهد
لغتنامه دهخدا
زاهد. [ هَِ ] (ع ص ، اِ) آنکه چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند. (از اقرب الموارد). || آنکه دنیا را برای آخرت ترک کند. (المنجد). آنکه خواهش و رغبت دنیا ندارد و از مال و جاه و ناموس تعلق نگیرد. (لطائف اللغات ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج )...
-
فیض
لغتنامه دهخدا
فیض . [ ف َ ] (اِخ ) (ملا محسن ) محمدبن مرتضی بن شاه محمود، ملقب به محسن . از بزرگترین علمای امامیه ٔ قرن یازدهم هجری معاصر شاه عباس ثانی است که در فقه و حدیث و تفسیر و فلسفه صاحب نظر و دارای تألیفات گرانبهایی میباشد. وی از پیشروان روش جمع بین اصول ...