کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریاکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریاکاری
لغتنامه دهخدا
ریاکاری . (حامص مرکب ) عمل و صفت ریاکار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریاکار شود.
-
جستوجو در متن
-
ریاکارانه
لغتنامه دهخدا
ریاکارانه . [ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) از روی ریاکاری . ریایی . (یادداشت مؤلف ).
-
دوزبانی
لغتنامه دهخدا
دوزبانی . [ دُ زَ ] (حامص مرکب ) دارای دو زبان بودن . || منافقی و ریاکاری و نفاق . (ناظم الاطباء). رجوع به دوزبان شود.
-
مدلسی
لغتنامه دهخدا
مدلسی . [ م ُ دَل ْ ل ِ ] (حامص ) تدلیس . مدلس بودن . فریبکاری . خدعه . ریاکاری . رجوع به مُدَلِّس و تدلیس شود.
-
زرق سازی
لغتنامه دهخدا
زرق سازی . [ زَ ] (حامص مرکب ) عمل زرق ساز. حیله گری . ریاکاری : جهان عشق است و دیگر زرق سازی همه بازی است الا عشقبازی . نظامی .رجوع به ماده ٔ قبل ، زرق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
زرق فروشی
لغتنامه دهخدا
زرق فروشی . [ زَ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل زرق فروش . ریاکاری . حیله گری : سیرم اززرق فروشی و نفاق عاشقی محرم اسرار کجاست . عطار.رجوع به ماده ٔ قبل ، زرق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
گندم نمایی
لغتنامه دهخدا
گندم نمایی . [ گ َ دُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) ریا. دورویی . ریاکاری : تو را بس باد از این گندم نمایی مرا زین دعوی سنگ آسیایی . نظامی .جوفروش است آن نگار سنگدل با من او گندم نمایی میکند. سعدی (طیبات ).رجوع به گندم نما شود.
-
شیادی
لغتنامه دهخدا
شیادی . [ ش َی ْ یا ] (حامص ) از لغات مولده . مکاری و چاپلوسی . (ناظم الاطباء). چاپلوسی . || عمل و حالت شیاد. حیله گری . مکاری . (فرهنگ فارسی معین ). حیله بازی و شید وزرق و سالوسی . (ناظم الاطباء). شارلاتانی . (یادداشت مؤلف ). || ریاکاری . (فرهنگ فا...
-
دوبینی
لغتنامه دهخدا
دوبینی . [ دُ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوبین . لوچی . اَحوالی . کاژی . (از یادداشت مؤلف ).دوتا دیدن هر شیئی . رجوع به دوبین شود : اگر تو دیده وری نیک و بد ز حق بینی دوبینی از قبل چشم احول افتاده ست . سعدی . || نفاق و ریاکاری و بی حقیقتی . (ناظم الا...
-
خرسواری
لغتنامه دهخدا
خرسواری . [ خ َ س َ ] (حامص مرکب ) عمل سوار بودن بر خر. (یادداشت بخط مؤلف ) : علف خواری کنی و خرسواری پس آنگه نزل عیسی چشم داری . نظامی (خسرو و شیرین ص 110).- امثال : مزد خرچرانی خرسواریست ، نظیر: مارگیری مارزدگی دارد.|| ریاکاری . عوام فریبی . تسل...
-
دورنگی
لغتنامه دهخدا
دورنگی . [ دُ رَ ] (حامص مرکب ) تلون به دورنگ . || نفاق و منافقی . (ناظم الاطباء). مقابل یکرنگی . نفاق . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از نفاق و ریاکاری .(آنندراج ). مذبذبی و مکاری و تزویر و دورویی و ناراستی . (ناظم الاطباء). دورویی . (شرفنامه ) : ز تنگی...
-
اسوپس
لغتنامه دهخدا
اسوپس . [ اِ س ُ پ ُ ] (اِخ ) اِزپ . یکی از حکمای یونان باستان . وی در امثال و قصص مشتمل بر حِکَم و مواعظ مشهور است . گویندوی در مائه ٔ ششم قبل از میلاد در شهر قدیم آموریوم یعنی عموریه واقع در قطعه ٔ فریزی از آناطولی تولد یافته و برده ٔ شخصی یادمون ن...
-
دوری
لغتنامه دهخدا
دوری . (حامص ) حالت و صفت دور. دور بودن . فاصله داشتن دو چیزیا دو جا یا دو کس از هم . غرابت . غربت . حواذ. بر. نوی . مقابل قرب . مقابل نزدیکی و با کردن و گزیدن صرف شود. (یادداشت مؤلف ). نقیض نزدیکی . (لغت محلی شوشتر). بعد. (آنندراج ). سحق . (دهار). ...
-
زرق
لغتنامه دهخدا
زرق . [ زَ ] (اِ) ریا. نفاق . دروغ . (آنندراج ). دروغ . مکر. ریا.نفاق . (غیاث اللغات ). ریا. نفاق . (شرفنامه ٔ منیری ).ریا. نفاق . دورنگی . غدر. مکر... پرهیزگاری از روی ریا و دروغ . (ناظم الاطباء). دورنگی . دوروئی . نفاق . تزویر. ریاکاری . (فرهنگ فار...