کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریاضت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریاضت
لغتنامه دهخدا
ریاضت . [ ض َ ] (ع اِمص ) رنج . تعب . زحمت . محنت . (ناظم الاطباء). رنج کشیدن . (غیاث اللغات ). || کوشش با رنج و تعب . (ناظم الاطباء). کوشش و سعی . (فرهنگ فارسی معین ). || تعلیم اسب جهت سواری . (از غیاث اللغات ). ریاضت کردن اسب . رام کردن اسب . سوغان...
-
واژههای همآوا
-
ریازت
لغتنامه دهخدا
ریازت . [ زَ ] (ع اِمص ) ریاست بنایان . ریاست صنفی . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریازة شود.
-
ریازة
لغتنامه دهخدا
ریازة. [ زَ ] (ع اِمص ) پیشه ٔ بنا. (منتهی الارب ). پیشه و شغل بنایی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
ریاضة
لغتنامه دهخدا
ریاضة. [ ض َ ] (ع مص ) ریاض . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رام کردن ستور. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). رجوع به ریاض شود. || (اصطلاح عرفان ) اهل لغت گفته اند ریاضة عبارت است از تبدیل کردن صفات ناپسند به صفات پسندیده ....
-
جستوجو در متن
-
زهنجه
لغتنامه دهخدا
زهنجه . [ زِ هََ ج َ / ج ِ ] (اِ) ریاضت و سختی و آزار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سختی و ریاضت . (جهانگیری ) (از اوبهی ).
-
ناورزیده
لغتنامه دهخدا
ناورزیده . [ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ریاضت ناکشیده . ریاضت نادیده . که ورزیده و کارکشته و ماهر نیست .
-
مرتاض
لغتنامه دهخدا
مرتاض . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) کره اسب رام . || ریاضت کننده و صاحب ریاضت . (غیاث اللغات ). ریاضت کشنده . که برای تصفیه و تهذیب نفس ریاضت کشد و تحمل سختی ها کند. || اسب توسنی که به رایضی دهند : تعلیم رایض در دقایق ریاضت بهیه را مرتاض می گرداند. (سندبادنام...
-
ضع
لغتنامه دهخدا
ضع. [ ض َع ع ] (ع مص ) ریاضت دادن شتر و ماده شتر ریاضت نایافته را. کلمه ای است که بدان شتران را تأدیب کنند. (منتهی الارب ). || کاری کردن و نیکو کردن . (زوزنی ).
-
مخنع
لغتنامه دهخدا
مخنع. [ م ُ خ َن ْ ن َ ] (ع ص ) شتر ریاضت یافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شتر رام ریاضت یافته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخنیع و ماده ٔ قبل شود.
-
تنویق
لغتنامه دهخدا
تنویق . [ ت َن ْ ] (ع مص ) رام کردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). ناقه را ریاضت کردن . (زوزنی ). تذلیل ناقه و نیکو ریاضت کردن آن . || تلقیح کردن درخت خرما را. || تصفیف و تطریق و تسلیک چیزی . (از اقرب الموارد).
-
تپاس
لغتنامه دهخدا
تپاس . [ ت َ ] (اِ) پارسی ریاضت است و تپاسی یعنی ریاضت کش و رنج و کم خوابی و کم خواری بر خود نهادن و تَپاسْبُد... ریاضت کشنده و مجاهدت کننده و آن را «هرتاسب » نیز گویند و «سرداسب » نیز خداجویی است که بی کم خوابی و کم خواری و جز تنهائی گزینی برهبرهای ...
-
نورزیده
لغتنامه دهخدا
نورزیده . [ ن َ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ریاضت نادیده . ناآموخته . ناشی . تازه کار. که مجرب و ورزیده نیست . مقابل ورزیده . رجوع به ورزیده شود.
-
تپاسبد
لغتنامه دهخدا
تپاسبد. [ ت َ ب ُ ] (ص ) ریاضت کشنده و مرتاض و مجاهدت کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تپاس شود.