کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکیکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکیکة
لغتنامه دهخدا
رکیکة. [ رَ ک َ ] (ع ص ، اِ) رکیکه . تأنیث رکیک . (یادداشت مؤلف ). || باران ریزه یا آن فوق دَث ّ است . (منتهی الارب ). باران ریزه و اندک . (از اقرب الموارد). باران ریزه . (ناظم الاطباء). || ارض رکیکة؛ زمین باران ریزه رسیده . (ناظم الاطباء) (منتهی ا...
-
جستوجو در متن
-
رکاک
لغتنامه دهخدا
رکاک . [ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَکیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ رکیک ب معنی مرد ناکس و سست رای و ضعیف العقل و آنکه بر اهل خود غیرت ندارد، مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (از آنندراج ). رجوع به رکیک شود. || ج ِ رِک یارَک ّ به ...
-
خرد نوری
لغتنامه دهخدا
خرد نوری . [ ] (اِخ ) نامش میرزا علی مردان . در اصفهان به اکتساب کمالات متداوله پرداخته و بنا در قَدْح و مدح نهاده و عمر را به اهاجی رکیکه بسر رسانیده پس توبه کرد. در سال 1098 هَ . ق . در نخجوان درگذشت . این اشعار از اوست :دلم خلد برینست و خیال یار ر...
-
اصفهانی
لغتنامه دهخدا
اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) شرف الدین عبدالمؤمن بن هبةاﷲ اصفهانی یا اصبهانی ، معروف به شفروه . در اواسط قرن دهم هجری شهرت یافت . او راست : اطباق الذهب در مواعظ و خطب که به شیوه ٔ اطواق الذهب زمخشری تألیف شده است . (از معجم المطبوعات ). وی محمد شفرو...
-
رکیک
لغتنامه دهخدا
رکیک . [ رَ ] (ع ص ) به معنی رُکاک است و مذکر و مؤنث در آن یکی است . ج ، رِکاک و رَکَکَة. (از اقرب الموارد). مرد ناکس سست رای و ضعیف عقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سست رأی و ضعیف . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ص 2). فرومایه . (یادداشت مؤل...
-
طوفان مازندرانی
لغتنامه دهخدا
طوفان مازندرانی . [ ن ِ زَ دَ ] (اِخ ) اسمش میرزا طیب و اصلش از ملک هزارجریب من توابع دارالمرز مازندران بوده . پس از تحصیل کمالات و کسب مقالات مهاجرتی و مسافرتی بعراق عجم پذیرفته ، در صفاهان اهاجی رکیکه گفته و شنفته از معاصرین حاج لطفعلی بیگ آذر و سا...
-
ادیب صابر
لغتنامه دهخدا
ادیب صابر. [ اَ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) الاجل الافضل شهاب الدین شرف الادباء صابربن اسمعیل الترمذی رحمةاﷲ علی قبره . ادیبی اریب و فاضلی است شاه سپاه بلاغت و امیر سریر براعت و ارباب هنر و فضل بتقدم او اعتراف نموده و از دریای فضایل او اغتراف کرده و انوری او را...
-
تاریخ
لغتنامه دهخدا
تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی ب...