کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکیة
لغتنامه دهخدا
رکیة. [ رَ کی ی َ ] (اِخ ) یا رکیة لقمان (لقمان پسر عاد). چاهی است در ثاج نزدیکیهای بحرین میان بحرین و یمامة، ازآن بنی قیس بن ثعلبة و عنزة و بعد قبیله ٔ بنی سعد آنجا را به تصرف درآورد و آن پوشیده است از سنگهای حجر [ ظاهراً همان جایگاه عاد و ثمود ] که...
-
رکیة
لغتنامه دهخدا
رکیة. [ رَ کی ی َ ] (ع اِ) رکیه . چاه . ج ، رَکی ّ، رَکایا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چاه . (دهار) (از مهذب الاسماء) (از آنندراج ). قلیب . بئر. جُب ّ. چاه آب . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
رکیه
لغتنامه دهخدا
رکیه . [ رَ کی ی ِ ] (اِخ ) دهی از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 112 تن است . آب آن از چاه و قنات است .محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات . صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جستوجو در متن
-
رکایا
لغتنامه دهخدا
رکایا. [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَکیَة، به معنی چاه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رکیة شود. || ج ِ رُکوة یا رَکوَة یا رِکوَة. (منتهی الارب ). رجوع به رکوة شود.
-
سدم
لغتنامه دهخدا
سدم . [ س ُ / س ُ دُ ] (ع ص ) رکیة سدم ؛ چاه انباشته . ج ، اسدام . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
لحود
لغتنامه دهخدا
لحود. [ ل َ ] (ع ص ) رکیّةٌ لحود؛ چاه مغاک دورتک . || مخالف توسط و اعتدال . (منتهی الارب ).
-
حبوض
لغتنامه دهخدا
حبوض . [ ح ُ ] (ع مص ) حبوض حق ؛ باطل شدن آن . || حبوض ماء رکیة؛ کم شدن آب چاه . (از منتهی الارب ).
-
رکی
لغتنامه دهخدا
رکی .[ رَ کی ی ] (ع ص ) ضعیف و سست . گویند: هذا الامر ارکی من ذاک ؛ یعنی سست و ضعیف تر است از آن . (منتهی الارب ). ضعیف و سست . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضعیف . (اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ رَکیَّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ ر...
-
مبلقة
لغتنامه دهخدا
مبلقة.[ م ُ ب َل ْ ل َ ق َ ] (ع ص ) رکیة مبلقة؛ اصلاح شده . (ازتاج العروس ). رکیة مبلقة؛ چاه در زمین نرم که بواسطه ٔ تخته های ساج اصلاح شده باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تبلیق شود.
-
قض
لغتنامه دهخدا
قض . [ق ِ ] (ع اِ صوت ) حکایت آواز چاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: قالت رکیة قض . (اقرب الموارد).
-
میهة
لغتنامه دهخدا
میهة. [ م َی ْ ی ِ هََ ] (ع ص )میه . پر از آب مانند کشتی و چاه و جز آن . (ناظم الاطباء): رکیة میهة؛ چاه بسیارآب . و رجوع به میه شود.
-
جهنام
لغتنامه دهخدا
جهنام . [ج َ هََ / ج ُ هََ / ج ِ هََ ن ْ نا ] (ع ص ) رَکیَّةٌ جهنام (مثلثه ٔ مشدّدةالنون )؛ چاه دورتک . (منتهی الارب ).چاه دورفرود، و من هنا سمیت جهنم . (مهذب الاسماء).
-
حدلاء
لغتنامه دهخدا
حدلاء. [ ح َ ] (ع ص ) تأنیث احدل ، در تمام معانی . || کمانی که یکی از سرهای برگشته ٔ آن راست شده باشد. || رکیة حدلاء؛ مخالفة عن قصدها. (منتهی الارب ). چاه ناراست و پیچیده . (ناظم الاطباء).