کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکبان
لغتنامه دهخدا
رکبان . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. (منتهی الارب ). جایگاهی است در نزدیکی وادی القراء. (از معجم البلدان ).
-
رکبان
لغتنامه دهخدا
رکبان . [ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راکب ،به معنی شترسوار. (آنندراج ) ج ِ راکب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : چه آستان که چون کعبه به خاکپای رکبان آن تمسک سزا و به مواقف و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 453).- رکبان السنبل ؛ آ...
-
جستوجو در متن
-
تنسک
لغتنامه دهخدا
تنسک . [ ت َ ن َس ْ س ُ ] (ع مص ) عبادت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پرستیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تزهد و تعبد. (اقرب الموارد). خداپرستی . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : منزوی شد و روی به عبادت آورد و به تنسک تمسک جست و...
-
راکب
لغتنامه دهخدا
راکب . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) سوار. (ازتاج العروس ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ، رُکّاب ، رُکبان ، رُکوب ، رِکَبَة، رَکَبَة. (تاج العروس ) (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). ج ، رَکب . (تا...
-
تمسک
لغتنامه دهخدا
تمسک .[ ت َ م َس ْ س ُ ] (ع مص ) چنگ درزدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اعتصام . (از اقرب الموارد) : و قد انار اﷲ بصائرهم و اخلص ضمائرهم و ارشدهم الی ال...
-
ارکان
لغتنامه دهخدا
ارکان .[ اَ ] (ع اِ) ج ِ رُکن . مبانی . پایه ها : بحکم تجربت احکام رایش همه ارکان ملک شهریار است . مسعودسعد.چه آستان که چون کعبه بخاکپای رُکبان آن تمسّک سزا و بموافقت و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 453). || کرانه ٔ قویتر چیزی . (منتهی ال...
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن قیس بن خالد الفهری ، مکنی به ابوانیس یا ابوامیة. از جماهیر بنی محارب بن فهربن مالک است و صاحب مرج راهط هیثم بن عدی گوید چون زیاد درگذشت معاویه ضحاک را عامل کوفه کرد (53 هَ . ق .) و وی هنگامی که بشهر درآمد گور زیاد بپرس...