کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکاشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکاشه
لغتنامه دهخدا
رکاشه . [ رُ ش َ / ش ِ ] (اِ) رکاسه . (ناظم الاطباء). رکاسه است که خارپشت تیرانداز باشد. (برهان ). ریکاشه . (فرهنگ فارسی معین ). به معنی رکاسه است . (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به رکاسه و ریکاشه شود.
-
جستوجو در متن
-
ریکاشه
لغتنامه دهخدا
ریکاشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) رکاشه . ریکاسه . (از لغت فرس اسدی ). بروزن و معنی ریکاسه است که خارپشت بزرگ تیرانداز باشد. (برهان ). رجوع به ریکاسه و رکاشه و خارپشت شود.
-
رکاسه
لغتنامه دهخدا
رکاسه . [ رُ س َ / س ِ ] (اِ) رکاشه . خارپشتی که خارهای خود را چون تیر اندازد به عربی ابومدلج گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ریکاشه . (فرهنگ فارسی معین ). خارپشت باشد و آن را سیخول نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به رکاشه و ریکاشه ش...
-
شکاسه
لغتنامه دهخدا
شکاسه . [ ش َ س َ / س ِ ] (اِ) خارپشت . سکاسه . (ناظم الاطباء). و رجوع به سکاسه و رکاسه و رکاشه و ریکاسه و خارپشت شود.
-
سگرنه
لغتنامه دهخدا
سگرنه . [ س ُ گ ُ ن َ/ ن ِ ] (اِ) به معنی سگر است که خارپشت تیرانداز باشد و به این معنی بازهم آمده است . (برهان ). رکاسه . (الفاظ الادویه ). رکاشه است و آن را سغر و سغرنه نیز گویند. (جهانگیری ). رجوع به سگر و سغر و سغرنه شود.
-
کاسج
لغتنامه دهخدا
کاسج . [ س ُ ] (اِ) کاسجوک . خارپشت کلان تیراندازرا گویند. (برهان ). رکاشه و ریکاشه . (جهانگیری ) (انجمن آرا). تشی . نوعی از قنفذ کبیر جبلی : بروی صف شده از زخم یاسج همه اعضاش همچون پشت کاسج . نزاری قهستانی (ازجهانگیری ).و رجوع به کاسجوک و تشی شود.
-
سکاچه
لغتنامه دهخدا
سکاچه . [ س ُ چ َ / چ ِ ] (ص ) سخن ناشنو. (برهان ). || ستیهنده و ستیزه کننده . (برهان ). ستیهنده . (جهانگیری ). || (اِ) کابوس و عبدالجنه و آن سنگینی است که در خواب بر مردم می افتد. (برهان ). شکلی مهیب که آدمی از آن در خواب می ترسد یا پندارد کسی گلویش...
-
ریکاسه
لغتنامه دهخدا
ریکاسه .[ س َ / س ِ ] (اِ) رکاسه . ریکاشه . به زبان اهل مرو خارپشت کلان را گویند و به عربی قنفذ خوانند. (برهان ).خارپشت بزرگ تیرانداز. (ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری ). خارپشت . (فرهنگ جهانگیری ) (از صحاح الفرس ). به معنی اشغر است و صحیح آن ژیکاس...