کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رژیم مایع صاف شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رواق
لغتنامه دهخدا
رواق . [ رَ ] (ص ) صاف . خالص . صاف کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
مایع
لغتنامه دهخدا
مایع. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) مائع. هر چیز روان مثل آب و سرکه وشراب که بر روی زمین جاری شود. (ناظم الاطباء). که جامد نباشد. که سیلان کند. جسمی که روان باشد. آبکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران «آبگونه » را بجای این کلمه پذیرفته است . رجوع ...
-
رواک
لغتنامه دهخدا
رواک .[ رِ ] (ص ) خالص . صاف . پالوده شده . (از اشتینگاس ).
-
نپرداخته
لغتنامه دهخدا
نپرداخته . [ ن َ پ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پرداخت ناشده . تأدیه نشده . ادانشده . نکول شده . برگشت داده شده . || صاف و صیقلی نشده . مقابل پرداخته .
-
سل
لغتنامه دهخدا
سل . [ س ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از مواضع اجسام کلوئیدی «سل » است و آن حالتی است که ذرات کلوئیدی کاملاً در مایع حلال پراکنده شده و ظاهراً بصورت محلول اجسام بلوری درآمده و مسیل ها بواسطه ٔ ذرات مایع حلال کاملاً از یکدیگر جدا شده باشند. (از گیاه شناسی گ...
-
مجلی
لغتنامه دهخدا
مجلی . [ م ُ ج َل ْ لا] (ع ص ) جلا داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). زدوده شده و صیقل شده . (ناظم الاطباء). || روشن و آشکار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). واضح و هویدا گشته . || صاف و روشن کرده شده . (ناظم الاطباء).
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (ع ص ) برگزیده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (دهار). برگزیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). گزین کرده شده . گزیده . گزین . مختار. اختیارشده . انتخاب شده . (یادداشت مؤلف ). || صاف کرده شده . مصفا. (از غیاث ) (از آنند...
-
پالیده
لغتنامه دهخدا
پالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) صاف شده و صاف کرده و خلاصه . زر پالیده ؛ زر خلاص . || افزوده . (برهان ). شاید صورتی یا تصحیفی از بالیده . || جستجو کرده . تفحص کرده . (برهان ).
-
صاف کردن
لغتنامه دهخدا
صاف کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جسم مایع یا مسحوقی را از صافی گذراندن . عمل تصفیه . صاف کردن عبارت از آن است که مایعی را از جداری با منافذ خیلی کوچک که بنام صافی موسوم است عبور دهند تا موادی را که به حالت معلق در بر دارداز آن جدا کنند. در داروخانه ه...
-
مجهور
لغتنامه دهخدا
مجهور. [ م َ ] (ع ص ) پاک شده و صاف شده . (ناظم الاطباء). || آشکار. آشکار شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پیدا.- حروف مجهور ؛ رجوع به «حرف مجهور» و «مجهورة» شود.
-
زلال
لغتنامه دهخدا
زلال . [ زِ / زُ ] (ع ص ) هر مایع صاف بی دُرد و روشن و صاف از هر مایعی ... (ناظم الاطباء) : دُر در صدف اگر ز لطافت کند سخن برگ گل است جلوه کنان در می زلال . بابافغانی (از آنندراج ).نیست بزم زمانه عیش و صفاشیشه گردون می زلال آلود. حضرت شیخ (از آنندراج...
-
مسوی
لغتنامه دهخدا
مسوی . [ م ُ س َوْ وا ] (ع ص ) هموار و برابر کرده شده و یکسان و صاف . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): ثوب مسوی ؛ جامه ٔ هموار. (مهذب الاسماء).
-
الکلاتور
لغتنامه دهخدا
الکلاتور. [ اَ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) ، ماده ای که از خیسانیدن جسمی در الکل حاصل شود. در «کارآموزی داروسازی » دکتر جنیدی (ص 80 و 81) چنین آمده ، اگر بر روی مواد دارویی تازه الکل بیفزایند و پس از مدتی صاف کنند مایع صاف شده الکلاتور نامیده میشود. الکلاتو...
-
جاده ٔ کوبیده
لغتنامه دهخدا
جاده ٔ کوبیده . [ جادْ دَ / دِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه صاف شده . جاده ٔ شوسه و کوبیده شده .
-
مصعد
لغتنامه دهخدا
مصعد. [ م ُ ص َع ْ ع َ ] (ع ص ) شراب گرم کرده با آتش . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || تصعیدشده . (ناظم الاطباء). تبخیرشده ، چنانکه شراب مصعد، سرکه ٔ مصعد، زیبق مصعد. (یادداشت مؤلف ). || سوخته و افروخته شده . (ناظم الاطباء). || بر جای بلند برآم...