کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَّوْعُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . (ع اِ) دل . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). نفس . قلب . دل . (یادداشت مؤلف ). || جای ترس و بیم . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). || خال دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سواد قلب . (یادداشت مؤلف ). || ذه...
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ ] (اِخ ) شهریست به یمن نزدیک لحج . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ ] (ع اِ) ترس و بیم و خوف و فزغ . (ناظم الاطباء). بیم . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ترس . (دهار) (آنندراج ) (منتهی الارب ). باک . رعب . هراس . اذیب . (یادداشت مؤلف ).- روعاً او طوعاً ؛ به میل یا ترس . از روی ترس یا به میل خود...
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ ] (ع مص ) بشگفت آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). || خوش آمدن . (دهار). از چیزی خوش آمدن . (از المصادر زوزنی ). || فایده دادن : راع فی یدی کذا؛ یعنی فایده داد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فا...
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ وَ ] (ع ص ) شگفت انگیز. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(آنندراج ) اسم است از اَروَع آنکه ترا به حسن و روشنی منظر یا شجاعت بشگفتی آورد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
روا
لغتنامه دهخدا
روا. [ رَ ] (نف ) جایز. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). سزاوار. (ناظم الاطباء) : به باز کریزی بمانم همی اگر کبک بگریزد از من رواست . رودکی .نان کشکینت روا نیست نیزنان سمد خواهی گرده ٔ کلان . رودکی .چون خر رواست پایگه...
-
روا
لغتنامه دهخدا
روا. [ رِ ] (اِ) بارداری . برومندی . || فراوانی . بسیاری . (از اشتینگاس ) (ناظم الاطباء).
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . (ع اِ) دل . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). نفس . قلب . دل . (یادداشت مؤلف ). || جای ترس و بیم . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). || خال دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سواد قلب . (یادداشت مؤلف ). || ذه...
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ ] (اِخ ) شهریست به یمن نزدیک لحج . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ ] (ع اِ) ترس و بیم و خوف و فزغ . (ناظم الاطباء). بیم . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ترس . (دهار) (آنندراج ) (منتهی الارب ). باک . رعب . هراس . اذیب . (یادداشت مؤلف ).- روعاً او طوعاً ؛ به میل یا ترس . از روی ترس یا به میل خود...
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ ] (ع مص ) بشگفت آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). || خوش آمدن . (دهار). از چیزی خوش آمدن . (از المصادر زوزنی ). || فایده دادن : راع فی یدی کذا؛ یعنی فایده داد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فا...
-
روع
لغتنامه دهخدا
روع . [ رَ وَ ] (ع ص ) شگفت انگیز. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(آنندراج ) اسم است از اَروَع آنکه ترا به حسن و روشنی منظر یا شجاعت بشگفتی آورد. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مروع
لغتنامه دهخدا
مروع . [ م َ ](ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَوع . رجوع به روع شود. ترسانیده شده . (غیاث ). ترسیده . بیم کرده : قاصداً آن روز بیوقت آن مروع از خیالی کرد با خانه رجوع .مولوی (مثنوی ج 4 ص 287).