کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَّشِيدٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) یا رشیدة. دهی است . (منتهی الارب ). دهی است در مصر در ساحل نیل . (از نخبةالدهر دمشقی ). شهری است نزدیک اسکندریه . (یادداشت مؤلف ). شهرکی است در کنار دریا و نیل جنب اسکندریه . (از معجم البلدان ). شهری است در مصر واقع در کنار شط نی...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم . از راویان بشمار است و عمربن علی بن عمر قزوینی ملقب به سراج الدین (متولد 683 هَ . ق .).از او روایت دارد. رجوع به شدالازار ذیل ص 252 شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) ابن داود. او راست کتاب تفسیر بر قرآن . (فهرست ابن ندیم ).
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) ابن ربیض العذری .مرزبانی او را از سخنسرایان نامی عرب ذکر کرده و گفته است از شاعران مخضرم است . (از الاصابة ج 1 قسم 3).
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) ابن شریف بن علی . اولین از شرفای فلالی مراکش (از 1075 تا 1083 هَ . ق .). رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 52 و 55 شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) ابن کریب . از راویان است و فضل بن موسی از اوروایت دارد. رجوع به عیون الاخبار جزء 3 ص 324 شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) ابن مالک تمیمی . از صحابه ٔ رسول (ص ) بود و بعدها در کوفه ساکن شد. چند حدیث از حضرت روایت کرده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). کنیه ٔ او ابوعماره (عمره ) است ، رسول قیصر و صحابیست . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به حسن المحاضرة فی ا...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) احمدبن علی بن زبیر غسانی ، مکنی به ابوالحسین . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به احمد در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) رشید اسوانی یا غسانی . رجوع به الاسوانی در معجم المطبوعات ج 1 شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) رضا (محمد). صاحب مجله ٔالمنار الاسلامیه ، که در آن مقالات دینی و تحقیقی و علمی می نویسد. این مجله بسال 1315 هَ . ق . 1899/م . در قاهره آغاز به انتشار کرده است . از انتشارات اوست :1- انجیل برنابا که آن را در المنار منتشر ساخت ، و آ...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) صلاح الدین رشید، جد پنجم شیخ صفی الدین اردبیلی و جد یازدهم شاه اسماعیل صفوی . رجوع به حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 4 ص 409 و رجال حبیب السیر ص 226 شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) عبداﷲ عبادی بن معتمد علی اﷲ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ شود.
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) عبدالواحدبن ادریس ، مکنی به ابومحمد و ملقب به رشید و معروف به ابن مأمون . از ملوک آل عبدالمؤمن که از سال 630 تا 640 هَ . ق . امارت داشته است . (یادداشت مؤلف ). خواندمیر در ذکر انتقال دولت از خاندان عبدالمؤمن به ارادت پادشاه قا...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) عزالدین رشیدبن بنجیربن محمودبن احمد شیرازی . از شعرای قرن ششم هَ . ق . معاصر اتابک تکله بن زنگی (571-591 هَ . ق .). و اتابک سعدبن زنگی (591-623 هَ. ق .). از سلغریان فارس . صاحب شدالازار چند بیت شعر عربی و اندکی از شرح حال او را آو...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (اِخ ) لقب حضرت حسین بن علی امام سوم شیعیان . رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 33 و ماده ٔ حسین در همین لغت نامه شود.