کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِنای کوچک هستهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هستک
لغتنامه دهخدا
هستک . [ هََ ت َ ] (اِ مصغر) کُره های کوچک در داخل هسته ٔ سلول زنده . (از جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ج 1 ص 14). هستک ها یا نوکلئول ها در داخل هسته به صورت چند جسم کوچک منظم یا نامنظم دیده میشوند و انکسار نور درآنها بیش از قسمتهای دیگر هسته ا...
-
گلبول
لغتنامه دهخدا
گلبول . [ گْل ُ / گ ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) دانه های بسیار کوچک و کروی شکل که در خون پیدا میشود و بر دو قسم است : گلبول سفید و گلبول قرمز. گلبول سفید یا گویچه های سفید به دو دسته تقسیم میشوند: 1- یک هسته ای . 2- چندهسته ای : یک هسته ای به یک هسته های ...
-
نوکلئول
لغتنامه دهخدا
نوکلئول . [ ل ِ ءُ ] (فرانسوی ، اِ) در طبیعی ، نام هر یک از دانه های کوچک کروی شکلی که در داخل هسته ٔ سلولهای موجودات زنده قرار دارد، تعداد نوکلئول ها در داخل هسته ٔ سلول ها غالباً یک یا دو و گاهی چند تا میباشد. هستک . (فرهنگ فارسی معین ). بخشی از یا...
-
رضحة
لغتنامه دهخدا
رضحة. [ رَ ح َ ] (ع اِ) هسته ای که از زیر سنگ بپرد. (از اقرب الموارد).
-
شبکه ٔ کروماتین
لغتنامه دهخدا
شبکه ٔ کروماتین . [ ش َ ب َ ک ِ ی ِ ک ُ رُ ] ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح گیاه شناسی ساختمان فیزیکی هسته ، رشته ٔ طویل به هم پیچیده ای است که در بعضی از نقاط به یکدیگر اتصال می یابد و قطورتر از سایر نقاط میگردد و جمعاً شبکه ای تشکیل میدهد که شبک...
-
هسته خوار
لغتنامه دهخدا
هسته خوار. [ هََ ت َ / ت ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) باکتری های مخصوصی است که انگل هسته ٔ آمیب ها می شوند. آمیب هایی که به این بیماری دچار شوند تامدتی حرکت می کنند و غذاهای مختلف را جذب میکنند ولی نمیتوانند تقسیم شوند و چون هسته وسیله ٔ ترکیب عناصر مختلف...
-
خرمالو
لغتنامه دهخدا
خرمالو. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) نام میوه ای است که درختان آن در جنگلهای شمال ایران فراوان و میوه های آن خرمایی رنگ و کوچک است و جنس خرمای ژاپونی آن دارای میوه ٔ درشت سرخ رنگ و بی هسته است . (از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 251). خرماهندو. خرماهندی . اندی خرم...
-
هسته
لغتنامه دهخدا
هسته . [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ) خسته ٔ میوه ها مانند هلو و زردآلو و جز آن ... (ناظم الاطباء). استخوان و دانه ٔ میوه . (انجمن آرا). مجموعه ٔ دانه و درون بر برخی گیاهان که در داخل میوه قرار دارد. || (اصطلاح علوم طبیعی ) جسم شفاف و متجانسی که در داخل سیتو...
-
تکژدان
لغتنامه دهخدا
تکژدان . [ ت َ ک َ ](اِ مرکب ) تکژدانه . (ناظم الاطباء). پرده ای که هسته ٔانگور در میان آنست و پوست انگور. (ناظم الاطباء).
-
دحمور
لغتنامه دهخدا
دحمور. [ دُ ] (ع اِ) دابه ای است کوچک . (از منتهی الارب ). جنبنده ای خرد. حیوان کوچکیست .
-
کوچک
لغتنامه دهخدا
کوچک . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) لقب اردشیربن شیرویه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ثم ابنه (ابن شیرویة الساسانی ) اردشیر و لَقَبَه ُ کوچک ، ای صغیر. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، یادداشت ایضاً).
-
پی پیسترل
لغتنامه دهخدا
پی پیسترل .[ رِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی شب کور کوچک و قهوه ای رنگ با گوشهای کوچک و نوک تیز.خفاش . در آسیا و اروپا و شمال آفریقا فراوان است .
-
چراغ دستی
لغتنامه دهخدا
چراغ دستی . [ چ َ / چ ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغ کوچک نفتی یا برقی که مخصوص بدست گرفتن و با خود داشتن و از جایی بجایی بردن است . فانوس کوچک . چراغ برقی کوچک و استوانه ای شکل دارای لامپ و قوه ٔ برق که با فشار دادن دگمه ای روشن و خاموش شود. چر...
-
کوشکچه
لغتنامه دهخدا
کوشکچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) کوشک کوچک . قصر کوچک : بر سه میل شهر بربینی پشته ای کوشکچه ای فرموده بود که وقت مراجعت از زمستانگاه هم بر ممر بودی . (جهانگشای جوینی ).
-
پپتک
لغتنامه دهخدا
پپتک . [ پ ِپ ْ ت َ ] (اِ) ببتک . (مؤیدالفضلا). پاره ای از خوشه ٔ خرما و انگور. زنگله . چَلازه . پاره ای از خوشه ٔ انگور و خرما که چند دانه مانند خوشه ٔ کوچک جمع آمده باشد و بزبان قزوینی اَزخ گویند. (فرهنگ رشیدی ). خوشه ٔ کوچک از خرما. (برهان ).