کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ر
لغتنامه دهخدا
ر. (حرف ) حرف دوازدهم از الفبای فارسی و دهم از حروف هجای عرب (ابتث ) و بیستم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل آن را به دویست دارند و از حروف مکسوره و زلاقه و مسروری و منفصله یا خواتیم و آنیه و مهمله (غیر منقوطه ) و نورانیه یا حروف حق و متشابهه یامتزاوجه و...
-
ر
لغتنامه دهخدا
ر. [ رُ ] (یونانی ، اِ) نام حرف هفدهم است از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره های قدر هفدهم و صورت آن این است : رُ.r
-
واژههای همآوا
-
ر
لغتنامه دهخدا
ر. (حرف ) حرف دوازدهم از الفبای فارسی و دهم از حروف هجای عرب (ابتث ) و بیستم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل آن را به دویست دارند و از حروف مکسوره و زلاقه و مسروری و منفصله یا خواتیم و آنیه و مهمله (غیر منقوطه ) و نورانیه یا حروف حق و متشابهه یامتزاوجه و...
-
ر
لغتنامه دهخدا
ر. [ رُ ] (یونانی ، اِ) نام حرف هفدهم است از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره های قدر هفدهم و صورت آن این است : رُ.r
-
جستوجو در متن
-
پره زدن
لغتنامه دهخدا
پره زدن . [ پ َ رَ / رِ / پ َرْ رَ / رِ ] (مص مرکب ) رجوع به پَرَه شود.
-
پره دار
لغتنامه دهخدا
پره دار. [ پ َ رَ / رِ / پ َرْ رَ / رِ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ پره و دندانه . || جنسی از قفل که صاحب انواعی است ، مقابل پیچ .
-
امردباره
لغتنامه دهخدا
امردباره . [ اَ رَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) غلام باره . رجوع به امرد شود.
-
پاره پوره
لغتنامه دهخدا
پاره پوره . [ رَ / رِ رَ /رِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . پاره پاره .
-
پاخره
لغتنامه دهخدا
پاخره . [ خ َ رَ / رِ / خ ِ رَ / رَ ] (اِ مرکب ) صفه و نشیمنی که پیش در خانه سازند. (برهان ). سکوی در خانه .
-
آماره
لغتنامه دهخدا
آماره . [ رَ / رِ ] (اِ) آمار.
-
جیگاره
لغتنامه دهخدا
جیگاره . [ رَ / رِ ] (اِ) سیگار.
-
ستوره
لغتنامه دهخدا
ستوره . [ س ُ رَ / رِ ] (اِ) استره . (آنندراج ).
-
غاوباره
لغتنامه دهخدا
غاوباره . [ رَ / رِ ] (اِخ ) رجوع به گاوباره شود.