کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَکُون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رکون
لغتنامه دهخدا
رکون . [ رُ] (ع مص ) میل کردن بسوی کسی و آرمیدن . قال اﷲ تعالی : و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (قرآن 113/11). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آرام گرفتن و میل کردن به چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). میل کردن به چیزی . (از ترجمان جرجا...
-
واژههای همآوا
-
رکون
لغتنامه دهخدا
رکون . [ رُ] (ع مص ) میل کردن بسوی کسی و آرمیدن . قال اﷲ تعالی : و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (قرآن 113/11). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آرام گرفتن و میل کردن به چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). میل کردن به چیزی . (از ترجمان جرجا...
-
جستوجو در متن
-
رکوح
لغتنامه دهخدا
رکوح . [ رُ ] (ع مص ) میل کردن بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن به وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رکون . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رکون شود.
-
غصون
لغتنامه دهخدا
غصون . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُصن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شاخه های درخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به غصن شود : گفته هر برگ وشکوفه ٔ آن غصون دم به دم یا لیت قومی یعلمون . مولوی (مثنوی ).پس نشان نشف آب اندر غصون آن بود که می نجنبد در رکون...
-
نشف
لغتنامه دهخدا
نشف . [ ن َ ] (ع مص ) رفتن و هلاک شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رفتن و تباه شدن مال کسی . (از اقرب الموارد). || رفتن آب در زمین . (از منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). روان گردیدن آب به روی زمین . (از ناظم الاطباء). و ...
-
آرمیدن
لغتنامه دهخدا
آرمیدن . [ رَ دَ ] (مص ) (شاید از: آ، ادات نفی و سلب + رمیدن ) آرامیدن . سکون . رکون . آرام شدن . استراحت . مستریح شدن . راحت یافتن . آسوده شدن . بیاسودن . آسودن . استقرار. قرار. آسایش . اِتّداع . انمهلال . خفتن . آرام گرفتن . قرار گرفتن . بی جنبش شد...