کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَفْرَفٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (اِخ ) جایگاهی است در دیار بنی نمیر. (از معجم البلدان ص 4).- دراةُ رَفرَف یا رُفرُف ؛ داره ای است مر بنی نمر را. (منتهی الارب ). رجوع به دارة شود.- ذات رَفرَف یارُفرُف ؛ وادیی است مر بنی سلیم را. (منتهی الارب ). رجوع به ذات شود.
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (اِخ ) نام مقام اسرافیل (ع ). (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دو اسب حضرت رسول که در شب معراج سوار شده بود و نام اسب دیگر براق بود. (یادداشت مؤلف ). نام مرکب حضرت رسول (ص ) (آنندراج ). نام مرکب خاتم الانبیاء که به عرش رفت . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). تختی ...
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (ع اِ) بساط گرانمایه . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (لغت محلی شوشتر) (دهار). جامه های سبز که از آن گستردنی و محابس سازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جامه های سبز. (غیاث اللغات ). فرش گستردن...
-
ذات رفرف
لغتنامه دهخدا
ذات رفرف . [ ت ُ رَ رَ ] (اِخ ) وادیئی است بنی سلیم را. (معجم البلدان یاقوت ).
-
دارة رفرف
لغتنامه دهخدا
دارة رفرف . [ رَ ت ُ رَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است و در شعر راعی آمده است . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (اِخ ) جایگاهی است در دیار بنی نمیر. (از معجم البلدان ص 4).- دراةُ رَفرَف یا رُفرُف ؛ داره ای است مر بنی نمر را. (منتهی الارب ). رجوع به دارة شود.- ذات رَفرَف یارُفرُف ؛ وادیی است مر بنی سلیم را. (منتهی الارب ). رجوع به ذات شود.
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (اِخ ) نام مقام اسرافیل (ع ). (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دو اسب حضرت رسول که در شب معراج سوار شده بود و نام اسب دیگر براق بود. (یادداشت مؤلف ). نام مرکب حضرت رسول (ص ) (آنندراج ). نام مرکب خاتم الانبیاء که به عرش رفت . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). تختی ...
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (ع اِ) بساط گرانمایه . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (لغت محلی شوشتر) (دهار). جامه های سبز که از آن گستردنی و محابس سازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جامه های سبز. (غیاث اللغات ). فرش گستردن...
-
جستوجو در متن
-
رفارف
لغتنامه دهخدا
رفارف . [ رَ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَفرَف . (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به رَفرَف شود.
-
رفرفة
لغتنامه دهخدا
رفرفة. [ رَ رَ ف َ ] (ع اِ) یکی رفرف . (منتهی الارب ). واحدرفرف ، یک کرانه از زره که آونگان باشد. (ناظم الاطباء). دامن زره . (از مهذب الاسماء). رجوع به رفرف شود. || دامن خرگاه . (ناظم الاطباء). شادروان . (دهار) (مهذب الاسماء). رجوع به رفرف شود. || یک...
-
رخت گرای
لغتنامه دهخدا
رخت گرای . [ رَ گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) راهی . عازم . کوچ کننده . سفرکننده : گشت از آن تخت نیز رخت گرای رفرف و سدره هر دو ماند بجای .نظامی .